( مصدر ) میل چشم . ۱ - بامیل جراحی آب فاسدی که درچشم پیدا شده بیرون آوردن . ۲ - بوسیله میل چشم کسی را کورکردن .
douse (فعل)خیس کردن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، در اب یا چیز دیگری فرو بردنdowse (فعل)میل زدن، گمانه زدن