میغ ناک
لغت نامه دهخدا
- میغناک شدن ؛ ابرناک شدن. ابر گرفتن. باابر شدن. تغیم. ( از یادداشت مؤلف ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). تربد. ( تاج المصادر بیهقی ).
|| بخارناک. ( ناظم الاطباء ). هوا یا آسمان مه آلود. ( از شعوری ج 2 ورق 364 ). بامه. مه ناک. آسمان پر از مه. کوه پر از مه. مه آلود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
شب گرچه دیر یاز بود هم رسد به صبح
روز ارچه میغ ناک بود هم دهد ضیا
[بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف]
( فرج بعد از شدت، حسین بن اسعد دهستانی، به تصحیح اسماعیل حاکمی ، ج1، انتشارات اطلاعات، صفحه51 )
روز ارچه میغ ناک بود هم دهد ضیا
[بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف]
( فرج بعد از شدت، حسین بن اسعد دهستانی، به تصحیح اسماعیل حاکمی ، ج1، انتشارات اطلاعات، صفحه51 )