میعان

/maya~An/

مترادف میعان: گداختگی، گداز، مذاب، روانی

لغت نامه دهخدا

میعان. [ م َ ی َ ] ( ع اِمص ) روانی و گداختگی. ( ناظم الاطباء ). روانی. آبناکی. ( یادداشت مؤلف ).
- میعان داشتن ؛ روان شدن. جاری گشتن.

فرهنگ فارسی

روانی و گداختگی روانی آبناکی

فرهنگستان زبان و ادب

{condensation} [علوم جَوّ] فرایند تبدیل حالت آب از بخار به مایع

دانشنامه عمومی

میعان[ ۱] ( به انگلیسی: Condensation ) به معنای مایع شدن است و در اصطلاح، به تبدیل گاز یا فاز گازی به مایع تحت شرایط فیزیکی و شیمیایی مانند تغییر فشار و دما و … گفته می شود مانند باریدن باران که یک نوع میعان است.
باید بدانیم که میعان پدیده ای جدا از تبخیر نیست و بین این دو تبدیل فاز رابطه تنگاتنگی وجود دارد، بحث در مورد میعان باعث به میان آمدن مفاهیمی از تبخیر می شود و بالعکس.
انرژی جنبشی مولکول های یک مایع از توزیع ماکسول - بولتزمن پیروی می کند که نظیر توزیع انرژی جنبشی بین مولکولهای یک گاز است. انرژی جنبشی مولکول معینی از یک مایع ضمن برخورد با سایر مولکول ها پیوسته تغییر می کند؛ ولی در لحظه ای معین، تعدادی از مولکول های یک مجموعه مولکول دارای انرژی نسبتاً زیاد و تعدادی دارای انرژی نسبتاً کم هستند. فراریت تعدادی از مولکول های با انرژی زیاد از مایع سبب می شود که انرژی جنبشی متوسط مولکول های باقی مانده در مایع کاهش یابد و از دمای کاسته شود.
وقتی مایعی از یک ظرف سرباز تبخیر می شود، انتقال گرما از محیط به مایع صورت می گیرد و در نتیجه، دمای مایع ثابت باقی می ماند و به این ترتیب، ذخیره مولکول های پرانرژی تأمین می شود و این فرایند تا تبخیر تمام ادامه می یابد. مقدار کل گرمای لازم برای تبخیر یک مول از مایع در دمای معین آنتالپی مولی آن مایع نامیده می شود. در دمای ۲۵ċ
H2O ( l ) ↔ H2O ( g ) ∆Hv = +۴۳٫۸kj
فرایند فوق فرآیندی برگشت پذیر است؛ یعنی عکس فرایند و تبدیل مولکول های گازی به مایع نیز صورت می گیرد؛ ولی این فرایند، فرآیندی گرمازا خواهد بود؛ یعنی مولکول های گاز برای اینکه به مایع تبدیل شوند، به محیط گرما خواهند داد و میعان صورت خواهد گرفت. آنتالپی تبخیر معمولاً در نقطه جوش عادی و بر حسب کیلو ژول بر مول درج می شود. گرمای تبخیر یک مایع هم شامل انرژی لازم برای غلبه بر نیروهای جاذبه بین مولکولی و هم شامل انرژی لازم برای انبساط گاز است.
وقتی یک مول بر اثر تراکم به مایع تبدیل می شود، انرژی آزاد می شود. این تغییر آنتالپی را «آنتالپی میعان مولی» می نامیم. این کمیت دارای علامت منفی است؛ ولی از نظر عددی برابر با گرمای تبخیر مولی در همان دما می باشد؛ یعنی:
H2O ( g ) → H2O ( l ) ∆Hc = - ۴۳٫۸kj
آنتالپی میعان یک گاز با آنتالپی تبخیر مولی از نظر عددی برابر است. آنتالپی تبخیر یک مایع با افزایش دما کاهش می یابد و در دمای بحرانی جسم، مقدار آن به صفر می رسد. پس برای میعان یک گاز باید دما را کاهش دهیم و این کاهش باید به طور منظم انجام گیرد.
عکس میعان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مَیَعان (condensation)
تبدیل بخار به مایع. این فرآیند براثر تماس بخار و سطحی سرد صورت می گیرد. تبدیل بخار آب به قطره های ریز آب و تشکیل ابر نیز با این فرآیند صورت می گیرد. میعان در جَو هنگامی روی می دهد که هوا کاملاً از بخار آب اشباع شده است و نمی تواند بخار آب بیشتری را در خود نگه دارد. وقتی هوا در آسمان بالا می رود، سرد و منقبض می شود، در این حالت مقدار کمتری بخار آب را در خود نگه می دارد. بارش باران غالباً بر اثر حرکت جبهه های هوای گرم است، زیرا هوا بالا می رود و خنک می شود، درنتیجه بخار آب به صورت باران میعان می کند. دمایی که هوا در آن اشباع می شود نقطۀ شبنم نام دارد. در صورتی که ذرات گردوغبار، دود یا نمک به اندازۀ کافی در هوا موجود نباشد تا هسته های میعان را تشکیل دهند، بخار آب میعان نخواهد کرد. در این حالت هوا فوق اشباع است. میعان یکی از بخش های مهم چرخۀ آب است.

پیشنهاد کاربران

مَیَعان چیست؟؛
اُجاق خدا با خورشیدی درخشان
نور خدا از بیرون و اندرون در این سَیّاره،
پر رنگ و رونق، روان و در جریان
از نور خدا
از درخشش خورشید،
دل دریا گرم
از دل گرمیِ دریا
...
[مشاهده متن کامل]

از آغوش گرم دریا
آب، بید آر شد از خواب
مسیر سفر هموار
سِیر و سفر آغاز شد
آب، پَخش و بُخار شد
بُخاری پُخته، از دل دریا
به قلب آسمان،
به هر سویی پراکنده
و در پرواز
بخار، رو به آسمان
با زبان بی زبان
با زبان زیبنده و زاینده؛
خبرهای خوب هست در جریان
آسمان، خوشحال و شاد خندان،
خوش خبر باشی گویان،
آغوشش باز
آغوشش، آغشته
به کوشش اَبرِ پَخشِ بخار.
آغوشش، آغشته به ابرهای پُر بار
فرشته ی سپید صبح صبا
با نسیمِ سردِ صبحگاهی
دست در دستِ اَبرِ بخار،
در اوج آسمان در پرواز
ابر و باد، به سمت سینه یِ سرد
به سمت ستیغ سرسپید کوهستان
ابر و باد به گِرد کوهستان چرخیدند
ابر و باد از سرما به خود لرزیدند
صاعقه، صاعق!
در اقصی نقاط
با رگباری از قُررر و تَرَقْ
از چشم پر نور خدا
از لب بَرّاق و خندان خدا
برق و رعدی
انداخت
قطراتی مَیَعان شد
از دل ابر لغزیدند
اشک شوق خدا
اشک ذوق خدا
اشک عشق و غلطان خدا
از گونه ی نرم و لطیف
از دل ابر اُفتان شد
کوه با دامن مَخْمل،
با گل های رنگارنگ،
آراسته
از برای استقبالِ قطرات،
قطراتِ حاصل از مَیَعان،
دامنش پهن و گسترده
در دامن سبز کوهستان،
قطره ها باریدند
در لابلای سنگ ها
در دل صخره،
از سُخَن سخاوتمند صخره
سخت رَهی پر از سنگ های سخت
چشمه ها جوشیدند
از ترکیب و متارکه ی قَطرات،
در دامنِ پاک کوه ایستان
از سختی و سخاوت صخره
رود و آبشارها در جریان
ماهی ها،
گل ها و گیاهان،
و درختان، آهوها
گنجشک و کبوتر ،
کبک و بلدرچین،
طیهوها
روی شاخه،
دسته دسته از طوطی ها
دسته ای از لک لک،
دسته دسته بَبیلَک ها
دسته دسته پرستوها
در اوج آسمان در پرواز
در کنار برکه، سنجاقک،
قناری و مرغ و قَرقاوُل،
موش و خرگوش ها
لانه ها پر از جوجه،
همه جا شادی
کودکان به دنبال پروانه،
همه در بازی
همه جا آوازِ پرنده،
همه جا در پرواز
نوش می کردند از گل ها،
زنبور و پروانه
شهد شیرینی از نِگارِ
خوش نقش و نگارِ گل
از گونه ی گلگونه ی شبنم
از جاری شدن اشک ذوق
از چشم تر و عاشق بلبل
از چهچه زیبا و ترانه ی لبالب بلبل
از زلالی و آرامش شبنم
از تَرَنُّم غنچه
از شکفتن غنچه
از لبخند زیبای شکوفه
از باران، از برق لَبِ گلبرگ،
از طَراوت و لطافت گل های مُعَطَّر
از جوشش و از جنبیدن
از تیز پروازی زنبور
به گِرد گل های مُعَطَّر
از بوسه ی مستانه ی زنبور
بَر گونه ی تر و گلهای خوش عطر و معطر
از نگاه پُر شرم پروانه
از پرواز با وقار پروانه
از تلاش بی وقفه
از پرکاری مورچه
همه جا زیبا
همه جا پاکیزه
همه جا تر و تازه
قطره ای که از دل ابر می بارد
به دشت و دامن، زندگی می بخشد
از دل دریا
تا به دامن سرسبز کوهستان
تا به جاری شدن و شرشر ناودان
تا به قلب تپنده ی جنگل
تا به هر سر و سامان،
مَیَعان چرخه ای بی پایان
از خورشید به دریا
از دریا به آسمان
از آب به بخار
از بخار به مایع،
از مایع به دل و جان
مَیَعان بخشی از فرآیند تَقطیر است
از جانب حق، این همان تقدیر است
از مُنعِم صاحب نِعَم
از ماء مُعین، از مَیَعان،
از فرآیند تقطیر
پر از نعمت های فراوان
از کجا و تا کجا،
کس نداند جز خدا،
گردش این چرخ گردون، این سپهر تیزرو
از کجای این چرخه، ازل؟
تا کجای این چرخه، ابد؟
و در آخر خدا خندید
جواب داد با نورهایی از کمانی رنگارنگ
بدینصورت،
خدا نقش انداخت
از کمانی آرش،
کمانی با پرتابِ نورهای رنگارنگ
نورها روان بودند،
مثال تیری که
از کمان رها بودند
رفتند و رفتند
تا مُنتهای بی انتها
تا بی نهایت
تا بدانجا که در ذهن نمی گنجد
بدینصورت خدا فرمود؛
مانند شکستی که پل پیروزی است
آغازیست به هر پایان
برو خوش باش،
تابدانجا که من هستم،
تو هم هستی
تا بدانجا که تو هستی
منم هستم
زیراکه
تو هرکجا هستی
من در کنارت هستم
پس برو خوش باش
عشق من
زیرا که
من برای تو هستم
و
تو هم برای من هستی

ژالش
ژالش، ژالیدن؛
ژاله یا شبنم همان بخار آبِ مایع شده است که در خنکای هوای بامدادان بر روی گیاهان می نشیند بنابراین از واژه ی ژاله ( بخارآب مایع شده ) می توانیم کارواژه ( فعل ) و بنواژ ( مصدر ) برسازی کنیم به جای میعان ( از بخار به آب ) .
...
[مشاهده متن کامل]

🟢 ژالش، ژالیدن، ژالاندن؛
گرچه واژه ی تازیِ میعان در اصل و بنیاد، تنها به چم [مایع شدن] است که بجز دگرش از گاز به مایع، خواه ناخواه دگرشِ [از جامد به مایع] ( گداختن ) را نیز در برخواهد گرفت و چم و معنای دگرش[از گاز به مایع] برای این واژه قراردادی است لیک بنواژی مانند ژالش و ژالیدن، چم و معنای [از گاز به مایع دگردیس شدن] را به دقت و باریک بینی نشان خواهد داد.

حالت مایع داشتن
Condense
تبدیل گاز به مایع. مثلا اگه یه قوری رو بذاریم جلوی پنجره ، پنجره بخار می کنه و روی اون قطره های آب رو می تونیم ببینیم. به این عمل هم میعان می گیم
چکانش ( تبدیل بخار یا گاز به مایع )

بپرس