میط

لغت نامه دهخدا

میط. [ م َ ] ( ع مص ) ستم کردن. جور کردن در حکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || سرزنش کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کناره گزیدن و دور گردیدن از کسی. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). دور شدن. ( المصادر زوزنی ). || دورکردن کسی را ( لازم و متعدی است ). ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). دور کردن. ( المصادر زوزنی ). || برگردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بردن. ( ازمتن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || دفع کردن و راندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( یادداشت مؤلف ).

میط. [ م َ ] ( ع اِ ) ماعنده میط؛ نیست نزد او چیزی. || افزونی. || سختی. || قوت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ما عنده میط نیست نزد او چیزی

پیشنهاد کاربران

بپرس