میشینه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به میش. آنچه به میش نسبت دارد. || شهلا. اشهل. به رنگ چشم میش. میشی. میشین. ( از یادداشت مؤلف ): چشمی میشینه ،چشمی شهلاء. ( مهذب الاسماء ). || ( اِ ) از نوع میش. از جنس میش ، ضأن. عاطفه. مقابل بزینه به معنی از نوع بز. ( از یادداشت مؤلف ). در گناباد خراسان به نوعی از گوسپند اطلاق می شود که دارای پشم است ، مقابل بزینه. ( یادداشت پروین گنابادی ). || گله میش. ( ناظم الاطباء ). گله گوسفن-د. ( آنن-دراج ).
فرهنگ فارسی
منسوب به می ، به معنی گله میش هم گفته اند ۱ - ( صفت ) منسوب به میش . ۲ - ( اسم ) گله میش