پُل میشِل فوکو ( به فرانسوی: Paul Michel Foucault ) ( زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ - درگذشتهٔ ۲۴ ژوئن ۱۹۸۳ ) فیلسوف ) تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی است.
وی، فرزند «آن مالاپار» و جراح متمول «پل فوکو» بود که در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ در ناحیه سنت موار پوآیته فرانسه به دنیا آمد. بعدها اسم خود را به میشل فوکو تغییر داد.
... [مشاهده متن کامل]
به خاطر نظریات عمیق و دیدگاه انقلابی درباره جامعه، سیاست و تاریخ از سرشناسترین متفکران قرن بیستم محسوب می شود. همچنین فوکو جزو رهبران نظری پسا ساختارگرایی محسوب می شود، هر چند از آنها فاصله گفت و در مصاحبه ای به صراحت خود را نیچه گرا نامیده است.
محتویات [نهفتن]
۱ دیدگاه ها
۲ مسالهٔ قدرت
۳ آثار
۴ سالشمار زندگی
۵ جستارهای وابسته
۶ پانویس
۷ منابع
۸ پیوند به بیرون
دیدگاه ها
شهرت فوکو در آن است که او نخستین کسی است که از فرضیهٔ روشنگری دربارهٔ عینی بودن شناخت خلع ید کرده است. فوکو عنوان کرد که زبان، حقیقت جهان را بیان نمی کند بلکه بازتابی از تجربهٔ شخصی فرد است. [۱]
او در مطالعات انسان شناختی خود مطرح می کند که میان استفاده از زبان و قدرت، نوعی همبستگی وجود دارد، به گونه ای که زبان برای قدرتمندان و صاحبان امتیاز جنبهٔ ابزاری دارد و در حفظ و حمایت از پایگاه اجتماعی - سیاسی آنها عمل می کند. [۲]
نزد فوکو، وظیفهٔ هرمنوتیک خلع از قدرت نهفته در ورای متنی است که می خوانیم. در نتیجه، او نسبت به مضبوطات و اسناد تاریخی از آن دست که عرضه می شوند، چنین نظر دارد که همه ذهنی و تحریف شده اند و در واقع جهان بینی نویسنده و خواننده را بازتاب می کنند. رخدادهای تاریخی ای که ما ضبط می کنیم، آنهایی است که در واقع با میل ما به قدرت تناسب دارند. [۳]
مسالهٔ قدرت
فوکو می گوید که هر رابطهٔ اجتماعی، یک رابطهٔ قدرت است. اما، او یاد آور می شود که هر رابطهٔ قدرت، الزاما به سلطه ختم نمی شود. از نظر او، قدرت در اجتماع مدرن، نظامی از روابط مبتنی بر دانش ( شبکهٔ دانش/قدرت ) است که فرد را در درون خود جا می دهد. به این معنا که فرد، همزمان که شناخته می شود ( در دفاتر خارجی ثبت می شود و یا از درون خود را مطابق هنجارها و دانش تحمیل شده از سوی اجتماع می فهمد و طبقه بندی می کند ) یا تحت نظام دانش هایی چون پزشکی، روان شناسی و یا آموزش قرار می گیرد، مرئی می شود و به این ترتیب، تحت سیطرهٔ قدرت قرار می گیرد ( مراقبت و تنبیه، ۱۳۷۸ ) . قدرت، بدن افراد را نیز از طریق آموزش و نظم دادن به محیط زندگی تحت تاثیر قرار می دهد و به همین دلیل می توان از زیست - قدرت یا زیست - سیاستی حرف زد که می خواهد بر بدن اعمال شده و آنرا در نظم مورد نظر خود سازمان دهد ( منبع پیشین و تاریخ جنسیت، ۱۳۸۴ ) . اما، فوکو در نهایت می گوید که قصد اصلی او، بررسی قدرت نبوده و می خواسته مسالهٔ سوژه را بررسی کند. یعنی چگونگی شکل گیری فرد به عنوان کسی که می شناسد و البته، به نظر فوکو همزمان خود را تحت انقیاد قرار می دهد ( میشل فوکو فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک، ۱۳۷۸ ) .
آثار
از مشهورترین آثار وی، می توان بهنظم اشیا، باستان شناسی دانش، مراقبت و تنبیه، پیدایش کلینیک، تاریخ جنون و تاریخ جنسیت اشاره کرد. همچنین، مجموعۀ چند جلدی درسگفتارهای میشل فوکو در کلژدوفرانس نیز از سوی انتشارات گالیمار منتشر شده است. این درسها طی سالهای اواخر دهۀ 1970 و دهۀ 1980 ارائه شده اند. از جمله این درسگفتارها می توان به باید از جامعه دفاع کرد و تولد زیست سیاست اشاره کرد.
سالشمار زندگی
۱۹۴۲: مطالعات رسمی او در فلسفه آغاز می شود.
۱۹۴۵: به پاریس آمد و نزد ژان هیپولیت به تحصیل پرداخت.
۱۹۴۶: وارد آموزشگاه آکادمیک اکول نورمال سوپریور شد.
۱۹۴۸: سعی کرد تا با قرص خودکشی کند.
۱۹۵۰: به پیشنهاد لوئی آلتوسر به حزب کمونیست فرانسه پیوست.
۱۹۵۱: خود را به افسردگی زد تا از خدمت نظام وظیفه معاف شود.
۱۹۵۲: به دنشگاه لیل رفت تا به مقام دستیاری برسد.
۱۹۵۳:روانشناسی از ۱۸۵۰ تا ۱۹۵۰ منعکس کننده تلاشهای او در جهت آن بود که این رشته را به جایگاه علمی و با موضوع موجودیت انسانی برساند.
۱۹۵۴: کتاب بیماری روانی و روانپزشکی را به عنوان تلاشی برای رد روشهای گوناگون منتشر کرد.
۱۹۵۵: از وی دعوت شد تا به دانشکده مطالعات رومی در دانشگاه اوپسالا بپیوندد. درسی در مورد درک عشق در ادبیات فرانسه از مارکی دوساد تا ژان ژنه ارائه داد.
۱۹۵۸: به همراه ماموری از وزارت آموزش برای بازدید از کراکو همسفر شد. روزی آن خانم غفلتآ وارد اتاق فوکو و او را مشغول عیش و عشرت غافلگیر کرد. در این دوران همجنس گرایی وی تقریباً علنی شده بود و در میان معاشران اش مردان زن نما هم پیدا می شدند.
۱۹۶۱: پدر او مُرد. فوکو در بایگانی های پاریس سرگرم تکمیل پژوهش خود دربارهٔ تاریخ جنون بود.
۱۹۶۲: کتاب دیوانگی و تمدن را منتشر کرد.
۱۹۶۳: تولد درمانگاه: دیرینه شناسی ادراک پزشکی را منتشر کرد.
۱۹۶۵: نظم چیزها: دیرینه شناسی علوم انسانی را در این سال نوشت.
۱۹۶۶: در دانشگاه تونس در مراکش منصبی به او محول شد.
۱۹۶۷: به پاریس رفت تا درباره فضا برای معماران سخنرانی کند.
۱۹۶۹: دیرینه شناسی دانش را منتشر کرد.
۱۹۷۰: پس از مرگ ژان هیپولیت به استادی تاریخ نظامهای اندیشه در کالج دو فرانس رسید.
۱۹۷۱: در یک برنامه تلویزیونی در آمستردام با نوام چامسکی بر سر مساله قدرت و عدالت مدرن به بحث پرداخت. در همین سال وی در بنیانگذاری «گروه اطلاعات دربارهٔ زندانها» ( GIP ) که گروهی اجتماعی برای رسیدگی به وضع زندانیان بود، شرکت کرد.
۱۹۷۲: در درگیریهای دانشجویان به همراه فرانسوا موریاک دستگیر شد. در طی سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳ سخنرانیهای وی در فرانسه و برزیل شامل بررسی جامعهٔ جزایی و قدرت قضایی بود. این پژوهش در سال ۱۹۷۵ به انتشار کتاب مراقبت و تنبیه: ز . . .
وی، فرزند «آن مالاپار» و جراح متمول «پل فوکو» بود که در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ در ناحیه سنت موار پوآیته فرانسه به دنیا آمد. بعدها اسم خود را به میشل فوکو تغییر داد.
... [مشاهده متن کامل]
به خاطر نظریات عمیق و دیدگاه انقلابی درباره جامعه، سیاست و تاریخ از سرشناسترین متفکران قرن بیستم محسوب می شود. همچنین فوکو جزو رهبران نظری پسا ساختارگرایی محسوب می شود، هر چند از آنها فاصله گفت و در مصاحبه ای به صراحت خود را نیچه گرا نامیده است.
محتویات [نهفتن]
۱ دیدگاه ها
۲ مسالهٔ قدرت
۳ آثار
۴ سالشمار زندگی
۵ جستارهای وابسته
۶ پانویس
۷ منابع
۸ پیوند به بیرون
دیدگاه ها
شهرت فوکو در آن است که او نخستین کسی است که از فرضیهٔ روشنگری دربارهٔ عینی بودن شناخت خلع ید کرده است. فوکو عنوان کرد که زبان، حقیقت جهان را بیان نمی کند بلکه بازتابی از تجربهٔ شخصی فرد است. [۱]
او در مطالعات انسان شناختی خود مطرح می کند که میان استفاده از زبان و قدرت، نوعی همبستگی وجود دارد، به گونه ای که زبان برای قدرتمندان و صاحبان امتیاز جنبهٔ ابزاری دارد و در حفظ و حمایت از پایگاه اجتماعی - سیاسی آنها عمل می کند. [۲]
نزد فوکو، وظیفهٔ هرمنوتیک خلع از قدرت نهفته در ورای متنی است که می خوانیم. در نتیجه، او نسبت به مضبوطات و اسناد تاریخی از آن دست که عرضه می شوند، چنین نظر دارد که همه ذهنی و تحریف شده اند و در واقع جهان بینی نویسنده و خواننده را بازتاب می کنند. رخدادهای تاریخی ای که ما ضبط می کنیم، آنهایی است که در واقع با میل ما به قدرت تناسب دارند. [۳]
مسالهٔ قدرت
فوکو می گوید که هر رابطهٔ اجتماعی، یک رابطهٔ قدرت است. اما، او یاد آور می شود که هر رابطهٔ قدرت، الزاما به سلطه ختم نمی شود. از نظر او، قدرت در اجتماع مدرن، نظامی از روابط مبتنی بر دانش ( شبکهٔ دانش/قدرت ) است که فرد را در درون خود جا می دهد. به این معنا که فرد، همزمان که شناخته می شود ( در دفاتر خارجی ثبت می شود و یا از درون خود را مطابق هنجارها و دانش تحمیل شده از سوی اجتماع می فهمد و طبقه بندی می کند ) یا تحت نظام دانش هایی چون پزشکی، روان شناسی و یا آموزش قرار می گیرد، مرئی می شود و به این ترتیب، تحت سیطرهٔ قدرت قرار می گیرد ( مراقبت و تنبیه، ۱۳۷۸ ) . قدرت، بدن افراد را نیز از طریق آموزش و نظم دادن به محیط زندگی تحت تاثیر قرار می دهد و به همین دلیل می توان از زیست - قدرت یا زیست - سیاستی حرف زد که می خواهد بر بدن اعمال شده و آنرا در نظم مورد نظر خود سازمان دهد ( منبع پیشین و تاریخ جنسیت، ۱۳۸۴ ) . اما، فوکو در نهایت می گوید که قصد اصلی او، بررسی قدرت نبوده و می خواسته مسالهٔ سوژه را بررسی کند. یعنی چگونگی شکل گیری فرد به عنوان کسی که می شناسد و البته، به نظر فوکو همزمان خود را تحت انقیاد قرار می دهد ( میشل فوکو فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک، ۱۳۷۸ ) .
آثار
از مشهورترین آثار وی، می توان بهنظم اشیا، باستان شناسی دانش، مراقبت و تنبیه، پیدایش کلینیک، تاریخ جنون و تاریخ جنسیت اشاره کرد. همچنین، مجموعۀ چند جلدی درسگفتارهای میشل فوکو در کلژدوفرانس نیز از سوی انتشارات گالیمار منتشر شده است. این درسها طی سالهای اواخر دهۀ 1970 و دهۀ 1980 ارائه شده اند. از جمله این درسگفتارها می توان به باید از جامعه دفاع کرد و تولد زیست سیاست اشاره کرد.
سالشمار زندگی
۱۹۴۲: مطالعات رسمی او در فلسفه آغاز می شود.
۱۹۴۵: به پاریس آمد و نزد ژان هیپولیت به تحصیل پرداخت.
۱۹۴۶: وارد آموزشگاه آکادمیک اکول نورمال سوپریور شد.
۱۹۴۸: سعی کرد تا با قرص خودکشی کند.
۱۹۵۰: به پیشنهاد لوئی آلتوسر به حزب کمونیست فرانسه پیوست.
۱۹۵۱: خود را به افسردگی زد تا از خدمت نظام وظیفه معاف شود.
۱۹۵۲: به دنشگاه لیل رفت تا به مقام دستیاری برسد.
۱۹۵۳:روانشناسی از ۱۸۵۰ تا ۱۹۵۰ منعکس کننده تلاشهای او در جهت آن بود که این رشته را به جایگاه علمی و با موضوع موجودیت انسانی برساند.
۱۹۵۴: کتاب بیماری روانی و روانپزشکی را به عنوان تلاشی برای رد روشهای گوناگون منتشر کرد.
۱۹۵۵: از وی دعوت شد تا به دانشکده مطالعات رومی در دانشگاه اوپسالا بپیوندد. درسی در مورد درک عشق در ادبیات فرانسه از مارکی دوساد تا ژان ژنه ارائه داد.
۱۹۵۸: به همراه ماموری از وزارت آموزش برای بازدید از کراکو همسفر شد. روزی آن خانم غفلتآ وارد اتاق فوکو و او را مشغول عیش و عشرت غافلگیر کرد. در این دوران همجنس گرایی وی تقریباً علنی شده بود و در میان معاشران اش مردان زن نما هم پیدا می شدند.
۱۹۶۱: پدر او مُرد. فوکو در بایگانی های پاریس سرگرم تکمیل پژوهش خود دربارهٔ تاریخ جنون بود.
۱۹۶۲: کتاب دیوانگی و تمدن را منتشر کرد.
۱۹۶۳: تولد درمانگاه: دیرینه شناسی ادراک پزشکی را منتشر کرد.
۱۹۶۵: نظم چیزها: دیرینه شناسی علوم انسانی را در این سال نوشت.
۱۹۶۶: در دانشگاه تونس در مراکش منصبی به او محول شد.
۱۹۶۷: به پاریس رفت تا درباره فضا برای معماران سخنرانی کند.
۱۹۶۹: دیرینه شناسی دانش را منتشر کرد.
۱۹۷۰: پس از مرگ ژان هیپولیت به استادی تاریخ نظامهای اندیشه در کالج دو فرانس رسید.
۱۹۷۱: در یک برنامه تلویزیونی در آمستردام با نوام چامسکی بر سر مساله قدرت و عدالت مدرن به بحث پرداخت. در همین سال وی در بنیانگذاری «گروه اطلاعات دربارهٔ زندانها» ( GIP ) که گروهی اجتماعی برای رسیدگی به وضع زندانیان بود، شرکت کرد.
۱۹۷۲: در درگیریهای دانشجویان به همراه فرانسوا موریاک دستگیر شد. در طی سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳ سخنرانیهای وی در فرانسه و برزیل شامل بررسی جامعهٔ جزایی و قدرت قضایی بود. این پژوهش در سال ۱۹۷۵ به انتشار کتاب مراقبت و تنبیه: ز . . .