میش. ( اِ ) گوسفند. گوسپند. مطلق گوسفند باشد خواه ماده و خواه نر. در مهذب الاسماء و منتهی الارب ذیل کلمه ٔنعجه آمده است ماده میش ؛ پس میش باید نر هم داشته باشد و دهار در کلمه العافظة می نویسد میشینه نر و بزینه. گوسپند اعم از نر و ماده در قدیم به معنی ضأن یعنی گوسفند می آمده است اعم از نر و ماده. گویا در قدیم میش به جنسی می گفته اند که امروز گوسفند می گوییم و اعم از نر و ماده و پشم دار است. و گوسفند اطلاق می شده است هم بر میش ( یعنی گوسفند در معنی امروزی که پشم دارد ) و هم بر بز اعم از نر و ماده. به عبارت بهترامروز بطور مطلق بر آنچه موی و پشم دارد گوسفند اطلاق می شود و در قدیم میش اطلاق می شده است و بالعکس در قدیم بر آنچه پشم دارد گوسفند اطلاق می شده است و این شامل موی داران این ها نمی شده است. بزل. میشینه مقابل بزینه. ( از یادداشت مؤلف ). ضأن. ( نصاب الصبیان ) ( یادداشت مؤلف ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( منتهی الارب ) ( دهار ). غریس. قرار. سَدَف. ( منتهی الارب ) : کهن تخت را نام بدمیش سار سر میش بودی برو برنگار.
فردوسی.
چو تنگ اندر آمد شبانان بدید ابرمیش و بزپاسبانان بدید.
فردوسی.
بد آمد بدین خاندان بزرگ همی میش گشتیم و دشمن چو گرگ.
فردوسی.
سپردم مشک خود بادبزان را همیدون میش خود گرگ ژیان را.
( ویس و رامین ).
شد آن لشکر گشن پیش طورگ روان چون رمه میش از پیش گرگ.
اسدی.
ای پیر خداوند سگی را نپذیرد هرچند که خوانیش به میش ، از تو بقربان.
ناصرخسرو.
گوی از همه مردان خرد جمله ربودی گر میش نزار تو بر این گرگ سوار است.
ناصرخسرو.
میش و بز و گاو و خر و پیل و شیر یکسره زین جانور اندر بلاست.
ناصرخسرو.
او را فرمود تا نر میشی را قربان کنند. ( کشف الاسرار ج 6 ص 182 ). بس کس که گاه حمله چو میشی بود ضعیف هرچند گاه لاف چو شیری بود ژیان.
امیرمعزی.
مباش غره و غافل چو میش سر در پیش که در طبیعت این گرگ گله بانی نیست.
سعدی.
هم میش را به عهد تو گرگ است مؤتمن هم کبک را به دور توباز است مستشار.
گوسفند ماده و دنبه دار ( اسم ) ۱ - گوسفند پشم دار. توضیح باین معنی به جنس نرهم اطلاق شده : [ او را فرمود تانرمیشی را قربان کنند . ] ۲ - گوسفند ماده پشم دار. برج اول از بروج دوازده گانه که برج حمل باشد
فرهنگ معین
(اِ. ) گوسفند ماده .
فرهنگ عمید
گوسفند ماده و دنبه دار: کهین تخت را نام بُد میش سار / سر میش بودی بر او بر نگار (فردوسی: ۸/۲۷۹ ).
گویش مازنی
/mish/ گوسفند ماده - موش
مترادف ها
ewe(اسم)
میش، گوسفند ماده
فارسی به عربی
نعجة
پیشنهاد کاربران
درست است که همه انسان ها خوب نیستند اما در انس و دوستی که از آن انسان ساخته شد و به آدم ها نسبت دادند هم بازهم مثال برابر با گفته های بنده می باشد - نکته دوم ک فرمودید هو همان خو میباشد میتواند چنین باشد اما هو را در واژه های زیر میبینیم ... [مشاهده متن کامل]
اهورا / هور / هرمز یا هرمزد ( اهورا مزدا ) / خورشید ( هورشید ) و . . . . . . ک بعد ها از هور خور ساخته شد مانند خوراک / خوردن / آخور / خورچین و خراسان ( خورآسان ) . . . . که همگی به اصل و منبع اشاره دارد ( منبع هر چیزی ) هرمزد = منبع دانایی خورشید / هورشید = منبع شید یا نور خوراک = منبع غذایی آخور = منبع خوراک خورچین = منبع غذا و خوراکی و . . . . شاید تنها بتوان عادت را از یک منبع رفتاری دانست و آنرا به هور رپت داد = فراموش نکنیم واژه یهود یا یهودا همان یا هودا و یا خدا میباشد پس میبینیم ک سابقه تبدیل ه به خ در این واژه هم موجود است . بعد ها از هود واژه هد در هدهد ( مرغ =خدا گو ) / هدا ( نامی دخترانه = خدا ) و . . . ساخته شد . همچنین واژه های بسیاری که در برخی از پست هایی که گذاشتم فرایند تبدیل و ساخت واژه های ایرانی نام برده شده . . .
آقای طاهری همه انسانها که فکر خوب ندارند دستکم نیمی از مردم دارای فکر بد هستند پس human نمیتواند خوب فکر باشد فکر mindاست اگرچنین باشد باید هیوماند میگفتند و چون نه الف ونه د مانده پس احتمال زیاد هو همان ... [مشاهده متن کامل]
خو و عادت است چون انسان برخلاف سایرحیوانات بسیار بهتر وزودتر خو میگیرد وخوب فکر نمیتوانددرست باشد
دوست گرامی جناب حمید فرهاد در گفتگو با جنابعالی باید بگوییم واژه human که دانا بدان هستید برابر هومن ایرانی میباشد و هومن یعنی کسی که اندیشه هو یا خوب دارد ( من آن برابر منش امروزیست = رفتار و اندیشه ) چیزی ک امروزه human را ترجمه میکنند انسانی میباشد در حالی که تنها از کنارهم قرار داده شدن صفت خوب و اندیشه انرا به انسان نسبت دادند ( انس و دوستی = خوبی و . . . ) بنابراین میبینیم ک چطور زبان ها برای رفع نیاز خود به نامگذاری از این دست مدل ها استفاده کردند و خواهند کرد . . . درباره با میش ک فرمودید نمیتواند این چنین باشد برابر کامل با همان human دارد ک در animal واژه ani یا ضد و غیر در ادبیات ایران هم دیده شده و به غیر ایرانی ها آنیران گفته میشده پس بخش mal نمیتواند به مرد بودن اشاره داشته باشد و باید به کلیت انسان ها گفته شود تا انیمال شود حیوان و غیر انسان / نکته دوم اینکه همچنان به حیوانات اهلی در زبان ایرانی ( گاو و گوسفند و . . . . ) مال گفته میشود ( که بعد ها نشانه صروت و دارایی شد ؛ همچون مالدار = پولدار ) و این خود نشانه دیگریست که مال به حیوانات اهلی گفته میشده و انیمال به غیر حیوانات. ... [مشاهده متن کامل]
دوست گرامی جناب طاهری ریشه نر و ماده با مال فرق دارد میلmaleانگلیسی در فارسی مَردmaled یعنی نر شده میشود وگرنه بچه با اینکه نر هست مرد نمیگن تا زمانی که علائم نر بودن از خود نشان دهد آنگاه بهش نرشده یا ... [مشاهده متن کامل]
maled مرد میگن ولی مال از ریشهanimal است قبلا کا خانه وبورس ووسایل . . . . . نبود وهرکس گاو خر و گوسفند بیشتر داشت مالدار حساب میشد کم کم انی آن افتاد ومال شد
در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر اینکه fe منفی ساز باشد که آنگاه shemale بما میفهماند male عنوان کلی بوده نه اشاره به جنس خاصی همچون مردان دارد ؛ همچنین در انسان ک از انس آمده نشان دوستی را میبینیم و animal میتواند ناانسان بوده باشد یعنی غیر انسانی ( نه غیر مرد = زنان ) پس باز هم میتوان فهمید male یا دگرنویس آن mal یعنی انس و دوستی و انسانی و آنگاه animal میشود غیر انسانی = حیوان و همچنین ما در زبان کنونی ایرانی واژه خط مشی را داریم که مشی بیشک از همان مش و مشیانه آمده و اشاره به این دارد که یکی بوده و دیگری از آن امده ( مشی آنه = آنچه از مشی آمده ) و برابر داستان قرانی خداوند حوا را برای ادم افرید ک باز هم میتوان فهمید مشی دیس و گونه کلی میباشد و نه جنس خاص ( مرد ) پس بازهم ثابت شد مشی میشود انسان و animal میشود غیر انسانی و میش یا مشی یا مشیا میشود انسانی یا دوستانه و جالب اینکه گوسفندان گونه هایی هستند که خوی انسانی و دوستانه دارند و نه حیوانی و میتوان فهمید میش یا مش یا مشی ( که در خط مشی آمده همان خط دوستی و رفتار دوستانه ) میباشد. ... [مشاهده متن کامل]
پس مش / میش / مشیا میشود دوستانه یا انسانی ( انس = دوستی ) و انیمیش میشود غیر دوستانه = حیوانی با سپاس از دوستان البته میتواند با واژه کهن و بسیار باستانی ایش / ویش / wish و . . . . نیز یک ریشه باشد به چمِ خواست و ارزو یا به تعبیر دیگر دوست داشتن و علاقه و میش میتواند از مه ایش آمده باشد یعنی بسیار دوست داشتنی و دوستانه = انسانی
این واژه دیرینگی بسیار دارد! در اوستا به این گونه بکار رفته است: اَنومایا ( anumaya ) داستان آن به دو اساطیر ایران بازمی گردد: کیومرث: نطفه ( تخمه ) کیومرث برای دور بودن از اهریمن چهل سال در زمین نگهداری می کرده است و پس از چهل سال از دو قطره خون او گیاه ریواس می روید و پس از آن روییدن و پیچ خوردن گیاه ریواس ( پیچ خوردن، dna , rna ) >>> دو گونه به دنیا می آید که میش ( ماده ) به آن ها شیر می دهد، پس به آن ها مَشی ( ماری، آدم ) و مَشیانه ( ماریانا، حوّا ) می گویند! ... [مشاهده متن کامل]
ریشه شناسی آن دو گونه برداشت دارد: 1. اَنو: بره، نوزاد گوسفند، آهو بچه مایا: نام آوا یا صدای گوسفند: مَع مَع ( بَع بَع ) کردن معنی: میش، گوسفند ماده، بره میش 2. اَنو: پیشوند منفی ساز مایا: از ریشه مَشی ( mašya: مَرد، انسان ) معنی: نا انسان ( غیر انسان ) ، جانور، حیوان، چارپا، بهیمه! ( ( پس واژه انگلیسی animal از این واژه وام گرفته شده است! ) ) بخشی از بند 33 آبان یشت: upa varenem cathru - gaoshem satem aspanām arshnām hazangrem gavām baēvare "anumayanām" معنی: با صد اسب نر، هزار گاو و ده هزار "میش، جانور"، در غار خود در زیر زمین قربانی کرد
واژه میش معادل ابجد 350 تعداد حروف 3 تلفظ miš نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: mes] ( زیست شناسی ) مختصات ( اِ. ) آواشناسی miS الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ لغت معین فرهنگ کوچک زبان پهلوی
در زبان اوستایی به گوسپند میش می گفته اند و در ان زمان گوسپند به چم گاو پاک و سپند بوده است که در گذر زمان به معنی گوسفند امروزی ( جانوری پشم دار و شیر ده ) آمده است
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره گفته می شود که شامل هر دو جنس نر و ماده می شود بزغاله ... [مشاهده متن کامل]
ی ماده با بزرگ شدن به بُز و بزغاله ی نر به چپش تغییر نام پیدا می کند اما بره ی ماده با بزرگ شدن به میش و بره ی نر به قوچ تغییر اسم می یابند. بطور کلی بُز و چپش، بی دنبه، مودار و دارای شاخهای راست بدون اعوجاج اند و میش و قوچ به گوسفندان دنبه دار دارای پشم و شاخهای خمیده و اعوجاج گفته می شود.