میرک. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار، واقع در 28 هزارگزی خاور بیجار با 400 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
میرک. [ رَ ] ( اِخ ) از شاعران قرن نهم و دهم هجری ( در سال 928 هَ. ق. زنده بوده ). در ایام حکومت زینل خان وزیر یک قلمه خراسان بود. بیت زیر از اوست :
مهی کز نشأت خوبی نمی داند ز سر پا را
کجا داند غم عشق سراندازان شیدا را.
( از مجالس النفائس ص 170 ).
میرک. [ رَ ] ( اِخ ) از شاعران پارسی گوی هند و از مردم تهتهه بود و بیت زیر از اوست :
با طالع ناساز چه سازیم که یک بار
دستی بفشاندیم و سبویی بشکستیم.
( از قاموس الاعلام ترکی ).
میرک. [ رَ ] ( اِخ ) آقامیرک اصفهانی از نقاشان و هنرمندان دوره صفوی.وی شاگرد کمال الدین بهزاد بود و از سبک وی در نقاشی پیروی می کرد. آثار زیبائی از او به یادگار مانده است که پرده ( مجنون در میان وحوش ) از جمله آنهاست. صاحب قاموس الاعلام ترکی بیت زیر را از او آورده است :
دو هفته شد که ندیدم مه دو هفته خود را
کجاروم به که گویم غم نهفته خود را.
ورجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.
میرک. [ رَ ] ( اِخ ) شیرازی. مولانا میرک شیرازی از شعرای قرن نهم هجری از مردم شیراز است به قصد سیر و سیاحت به خراسان آمد و پس از چندی به زادگاه خویش برگشت. بیت زیر از اوست :
جانا مباش در پی آزار و کین همه
کاین عالم خراب نیرزد بدین همه.
( از مجالس النفائس ص 121 ).
میرک.[ رَ ] ( اِخ ) محمد بدخشی. رجوع به محمد میرک شود.
میرک. [ رَ ] ( اِخ ) یا میرزا میرک. رجوع به احمد ( میرزا میرک... ) شود.
میرک. [ رَ ] ( اِخ ) یا میرزا میرک سبزواری از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود و به سیر و سیاحت بسیار پرداخت و به هندوستان نیز سفر کرد. بیت زیر از اوست :بیشتر بخوانید ...