[ویکی نور] سید محمد بن محمدحسینی، ملقّب به میرلوحی و دارای نام مستعار نقیبی، دانشمند پرآوازه شیعی است که در اصل سبزواری بود، ولی در خلال دوره صفویه، طی سده 11ق، در اصفهان اقامت داشت. میرلوحی صریح و بی پروا به نقد دو رهبر مذهبی بسیار مشهور معاصرش محمدباقر مجلسی و پدرش محمدتقی مجلسی، مشهور به مجلسی اول پرداخته و در حقیقت، نام او بیشتر در پیوند با انتقاداتش از مجلسی ها به میان آمده است. شرح حال نویسان به علت همین انتقادات، به او توجهی نکرده اند و فقط محمدعلی مدرّس در «ریحانة الأدب فی تراجم المعروفین بالکنیة و اللقب» (ج 6، تبریز، بی تا، ص 6 - 235)، مدخلی چند سطری را به او اختصاص داده است؛ هرچند همین نویسنده نیز او را صرفاً به عنوان یکی از نویسندگانی که در باره امام دوازدهم کتابی نوشته اند معرفی می کند (همان، نجم الثاقب در احوال امام غایب، تهران، بی تا، ص 5).
منبع اصلی آگاهی در باره میرلوحی کتاب جدلی خود اوست که در 3 - 1081ق، به رشته نگارش درآمده است و «کفایة المهتدی فی معرفة المهدی» نام دارد. از این کتاب می توان به آگاهی هایی در باره زندگی او دست یافت. برای نمونه در این کتاب آمده است که میرلوحی شاگرد برجسته دانشمندان بانفوذی چون شیخ بهاءالدین عاملی (متوفی در حدود 1031ق) و میر محمدباقر داماد (متوفی حدود 1041ق) در زمینه علوم دینی بود. این نکته که میرلوحی در سال 1031ق یا پیش از آن شاگرد برجسته ای بوده نشان می دهد که در آن زمان دستِ کم بیست سال داشته است؛ در نتیجه تاریخ زاده شدن او باید در حدود سال 1011ق، بوده باشد.
«کفایة المهتدی» همچنین نشان می دهد که حوزه دلبستگی های فکری او آموزه های شیعی امامت، به ویژه پرسش های مرتبط با امام دوازدهم و ردّ همه شکل های صوفیگری بوده است. کتاب های دیگری مانند «إعلام المحبین»، إدراء العاقلین» و إخزاء المجانین»، «زاد العقبی فی مناقب الإمامة و الوصایا» و حتی «ریاض المؤمنین» و «حدیقة المتقین» که او در روزگار جوانی خود نوشت، در همین زمینه ها به رشته نگارش درآمده بود.
میرلوحی به تاریخ اسلام نیز دلبستگی داشت و در سال 1043ق یا کمی بعد از آن کتابی در باره قیام ابومسلم خراسانی بر ضد امویان به رشته نگارش درآورد. بر اساس یادداشتی که در سال 1063ق، به قلم محمد عبدالحسیب حسینی نوشته شده است، میرلوحی در این کتاب در این باره بحث می کند که ابومسلم (متوفی 137ق) که مشخص نشده است که اصل او از خراسان، مرو یا اصفهان است، در عمل خلافت را برای عباسیان ستمکار به دست آورد، ولی هرگز دوست امامان شیعه نبود و به سبب کردارهای زشت خود به دست خلیفه وقت عباسی، المنصور (متوفی 158ق) که از خود او پلیدتر بود، کشته شد. برخی مردم نکوهش ابومسلم از سوی میرلوحی را برنمی تافتند و با تمام تلاش و قدرت خود به مخالفت و دشمنی با او می پرداختند. بااین حال شماری از علمای معاصر میرلوحی با نوشتن کتاب ها و رساله های بسیار در باره موضوع، از بحث او حمایت می کردند و یکی از آن رساله ها «إظهار الحق و معیار الصدق» بود که در 1043ق، به قلم سیّد احمد علوی عاملی، پدر عبدالحسیب نوشته شد (محمدحسین آقابزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 4، تهران، 1941، ص 1 - 150).
در حال حاضر، ما در باره خانواده و فرزندان میرلوحی هیچ آگاهی مفصلی در اختیار نداریم، ولی می دانیم که او فرزندی به نام سیّد محمدهادی بن اللوحی الحسینی داشته که آثاری به زبان فارسی با عنوان «أصول العقائد» و «أربعین» از خود باقی گذاشته است (الذریعة، ج 1، نجف، 1963، ص 431). او نیای سادات درچه مانند یکی از مجتهدان در گذشته، سید محمد درچه ای (متوفی 1364ق) و برادر او سید مهدی درچه ای (متوفی 1364ق) محسوب می شود (عبدالکریم جزی، رجال اصفهان یا تذکرة القبور، 1949، ص 8 - 67، و 122).
www.kateban.com، یک شنبه، 5 تیرماه 1390.
منبع اصلی آگاهی در باره میرلوحی کتاب جدلی خود اوست که در 3 - 1081ق، به رشته نگارش درآمده است و «کفایة المهتدی فی معرفة المهدی» نام دارد. از این کتاب می توان به آگاهی هایی در باره زندگی او دست یافت. برای نمونه در این کتاب آمده است که میرلوحی شاگرد برجسته دانشمندان بانفوذی چون شیخ بهاءالدین عاملی (متوفی در حدود 1031ق) و میر محمدباقر داماد (متوفی حدود 1041ق) در زمینه علوم دینی بود. این نکته که میرلوحی در سال 1031ق یا پیش از آن شاگرد برجسته ای بوده نشان می دهد که در آن زمان دستِ کم بیست سال داشته است؛ در نتیجه تاریخ زاده شدن او باید در حدود سال 1011ق، بوده باشد.
«کفایة المهتدی» همچنین نشان می دهد که حوزه دلبستگی های فکری او آموزه های شیعی امامت، به ویژه پرسش های مرتبط با امام دوازدهم و ردّ همه شکل های صوفیگری بوده است. کتاب های دیگری مانند «إعلام المحبین»، إدراء العاقلین» و إخزاء المجانین»، «زاد العقبی فی مناقب الإمامة و الوصایا» و حتی «ریاض المؤمنین» و «حدیقة المتقین» که او در روزگار جوانی خود نوشت، در همین زمینه ها به رشته نگارش درآمده بود.
میرلوحی به تاریخ اسلام نیز دلبستگی داشت و در سال 1043ق یا کمی بعد از آن کتابی در باره قیام ابومسلم خراسانی بر ضد امویان به رشته نگارش درآورد. بر اساس یادداشتی که در سال 1063ق، به قلم محمد عبدالحسیب حسینی نوشته شده است، میرلوحی در این کتاب در این باره بحث می کند که ابومسلم (متوفی 137ق) که مشخص نشده است که اصل او از خراسان، مرو یا اصفهان است، در عمل خلافت را برای عباسیان ستمکار به دست آورد، ولی هرگز دوست امامان شیعه نبود و به سبب کردارهای زشت خود به دست خلیفه وقت عباسی، المنصور (متوفی 158ق) که از خود او پلیدتر بود، کشته شد. برخی مردم نکوهش ابومسلم از سوی میرلوحی را برنمی تافتند و با تمام تلاش و قدرت خود به مخالفت و دشمنی با او می پرداختند. بااین حال شماری از علمای معاصر میرلوحی با نوشتن کتاب ها و رساله های بسیار در باره موضوع، از بحث او حمایت می کردند و یکی از آن رساله ها «إظهار الحق و معیار الصدق» بود که در 1043ق، به قلم سیّد احمد علوی عاملی، پدر عبدالحسیب نوشته شد (محمدحسین آقابزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 4، تهران، 1941، ص 1 - 150).
در حال حاضر، ما در باره خانواده و فرزندان میرلوحی هیچ آگاهی مفصلی در اختیار نداریم، ولی می دانیم که او فرزندی به نام سیّد محمدهادی بن اللوحی الحسینی داشته که آثاری به زبان فارسی با عنوان «أصول العقائد» و «أربعین» از خود باقی گذاشته است (الذریعة، ج 1، نجف، 1963، ص 431). او نیای سادات درچه مانند یکی از مجتهدان در گذشته، سید محمد درچه ای (متوفی 1364ق) و برادر او سید مهدی درچه ای (متوفی 1364ق) محسوب می شود (عبدالکریم جزی، رجال اصفهان یا تذکرة القبور، 1949، ص 8 - 67، و 122).
www.kateban.com، یک شنبه، 5 تیرماه 1390.
wikinoor: میرلوحی_سبزواری،_محمد