میرزاقشم شم
لغت نامه دهخدا
میرزاقشم شم. [ ق َ ش َ ش َ ] ( اِخ ) شاعر اصفهانی اوایل قرن چهاردهم هجری است. وی را مهازلات زیبائی است و به جنگ صادق ملارجب می رفته است. چنانکه صادق ملارجب در دو بیت زیر بدان اشاره کرده است :
لپه چیهای یارم ماچی قشنگش می آید
بعد از آن ماچ قشنگ اﷲ کلنگش می آید
صادق ملارجب شعر جفنگش می آید
غافل از میرزاقشم شم که به جنگش می آید.
این شاعر در سال 1312 هَ. ش. درگذشته است. رجوع به کتاب سروته یک کرباس ج 1 ص 158 و 159 شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
میرزاقشم شم: [ اصطلاح در تداول عامه ]آدم بیکاره لوس و خودخواه
( ( پسته را داد به آرزو و دوباره سر برد دم گوشش. "ببینم این میرزا قشمشم کی باشند با ماه منیر دل داده قلوه گرفته ؟" اشاره کرد طرف بخاری دیواری . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص35 . ) )
( ( پسته را داد به آرزو و دوباره سر برد دم گوشش. "ببینم این میرزا قشمشم کی باشند با ماه منیر دل داده قلوه گرفته ؟" اشاره کرد طرف بخاری دیواری . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص35 . ) )