میرزاحسن تبریزی

پیشنهاد کاربران

میرزاحسن تبریزی ( ۱۲۶۸ هـ. ق - ۱۳۳۷ هـ. ق، تبریز ) مشهور به «میرزاحسن مجتهد» و «میرزاحسن آقا مجتهد» از روحانیون متمول و پرنفوذ تبریز در عصر مشروطه بود.
میرزا حسن مجتهد فرزند میرزا باقر مجتهد بود. تحصیلات مقدماتی را در تبریز فرا گرفت و به عتبات عالیات مشرف گردید. مدتها در نجف اقامت کرد در فقه و اصول به مرتبه اجتهاد رسید. از میرزای شیرازی، سید حسین کوه کمری و ملاعلی نهاوندی استادهای خود اجازه اجتهاد گرفت. در عصر خود به مرتبه عالی علم نایل گردید. پس از فوت پدر جانشین او شد و متصدی مرافعه و قضاء در تبریز گردید.
...
[مشاهده متن کامل]

میرزاحسن از اعضای یکی از خاندان های برجسته روحانی شیعه به شمار می آمد که در قرون ۱۲ و ۱۳ هجری قمری در تبریز نفوذ و شهرت داشتند. پدرش میرزا محمدباقر امام جمعه تبریز و عمویش میرزا جوادآقا مجتهد هردو از علمای برجسته زمان خود بودند.
در تبریز، از صد سال پیش از مشروطه پیشوایی و فرمانروایی از آن خاندان میرزا احمد بوده و اینان دارایی بسیار اندوخته و آبادی های بسیار بدست آورده و از هر باره ریشه دوانیده بودند. در زمان ناصرالدین شاه، رشته در دست حاجی میرزا جواد می بود که نزدیک به سی سال پیشوایی و فرمانروایی کرد. و چون او در سال ۱۲۷۴ خورشیدی ( ۱۳۱۳ قمری ) در گذشت، نوبت به پسرش میرزا رضا رسید. و چون پس از سه سال این هم در گذشت، برادرزاده حاجی میرزا جواد، حاجی میرزا حسن مجتهد که از نجف بازگشته بود، به نام مجتهد رشته را بدست آورد. و از آن سوی برادرزاده این، حاجی میرزا کریم، به نام «امام جمعه» بکار پرداخت. در سالهای پیش از مشروطه، این دو تن میبودند و هر یکی دارایی بسیار و دستگاه بزرگی میداشتند و عمو و برادرزاده با یکدیگر همچشمی و کشاکش نیز می نمودند. از آنسوی مجتهدان دیگری نیز از میرزا صادق آقا و برادر او حاجی میرزا محسن و حاجی میرزا ابوالحسن انگجی و دیگران نیز میبودند.
میرزا حسن نزد میرزای شیرازی، سید حسین کوه کمری، ملاعلی نهاوندی و محمدحسن ممقانی تحصیل کرده بود و دارای مقام اجتهاد بود. برادرزاده وی میرزا عبدالکریم امام جمعه تبریز بود.
در زمان آغار جنبش مشروطه همانند سایر علما موافق مشروطه و کمک رسان آن بود.
در تهران فرمان مشروطه داده شده و مجلس چند گاهه برپا گردیده و «نظامنامهٔ انتخابات» نوشته می شد. ولی در تبریز و دیگر شهرها نشانی دیده نمی شد. کوشندگان در تکاپو می بودند و نشستها برپا می کردند. در این میان در کوی دوچی یک دستهٔ دیگری برای کوشش پدید آمده بود. رنجیدگی حاجی میر مناف را از محمد علی میرزا نوشتیم. او از یک خاندان بزرگی که «سادات ارزل» نامیده میشدند می بود و همگی آنان با محمد علی میرزا دشمن شده بودند. میر هاشم که از آن سیدها و خود یکی از پیش نمازان می بود کسانی را بi سر خود گرد آورده و از آنان پیمان گرفته بود که نترسند و دست بهم داده بکوشند. بدین سان آمادگی ها می رفت تا در آخرهای شهریور نامه هایی رسید که دربار همچنان دشمنی و ایستادگی می کند و شاه از دستینه نهادن به «نظامنامهٔ انتخابات» خودداری می نماید، و دوباره بازارها بسته شده و شور و خروشی برخاسته. از این آگاهی ها کوشندگان در اینجا نیز به تکان آمدند و بر آن شدند که در اینجا نیز جنبشی نمایند، و به این کار میرهاشم و همدستان او پیشگام گردیدند. در اینجا هم به پیروی از تهران رفتن به کونسول خانه انگلیس را برگزیدند. پنجشنبه ( ۲۸ شهریور ۱۲۸۵ خورشیدی ) کار به رونق خود افزود. زیرا از یکسو انبوه مردم رو به کونسولخانه آوردند. کسانیکه دیروز بازار را بسته و به خانه های خود شتافته و به اینجا نیامده بودند امروز می آمدند. کسانی که دیروز داستان را نشنیده بودند امروز شنیده و به اینجا می شتافتند. کونسولخانه و آن پیرامونها پر از مردم می بود. مسجد صمصام خان را در آن نزدیکی فرش کردند و جایگاه دیگری برای گرد آمدن مردم پدید آوردند. از یکسو هم علمای بزرک، از حاجی میرزا حسن مجتهد و حاجی میرزا کریم امام جمعه و میرزا صادق و حاجی میرزا محسن و ثقةالاسلام و حاجی سید محمد قره باغی و دیگران همگی به مردم پیوستند و به مسجد صمصام خان آمدند. اندیشیدنی ست که شاه که یک ماه و نیم پیش از این، فرمان مشروطه را داده بود و این زمان در تهران نمایندگان شصت گانه دارالشوری برگزیده می شدند، بهر چه پاسخ تبریزیان را زود نداد، و پس از آن کارها ایستادگی چه انگیزه میداشت؟! پیداست که جلوگیرهایی در میان می بوده و کارهایی در پرده میرفته که ما هنوز ندانسته ایم. رشته کارهای آذربایجان بیش از همه در دست محمد علی میرزا می بود و می توان گفت ایستادگی از سوی این پیش می آمده. کارهای آن روزی دربار نه چندان در هم و آشفته می بوده که با اندیشه توان دریافت. هر چه بود دولت خواه و ناخواه گردن گذاشت و روز پنجشنبه چهارم مهر ماه ( هشتم شعبان ) می بود که از تهران به ولیعهد پاسخ رسید، و او این را با دست خطی از خود، به نزد مستر راتسلاو کونسول انگلیس فرستاد و نامه ای هم نوشت، و مستر راتسلاو رونویس آن دستخط و آن نامه را، با خود تلگراف شاه، به نام «انجمن عدالت طلبان تبریز» به نزد حاحی مهدی آقا و دیگر سران جنبش فرستاد. نیز همان روز تلگرافی از سفارت خانه انگلیس به کونسول رسید که رونویس آنرا نیز فرستاد. از این مژده مردم شاد گردیدند و همان روز از مسجد و کونسولگری بیرون آمدند و بازارها را باز کردند، و بچراغان و شادمانی پرداختند.

میرزاحسن تبریزیمیرزاحسن تبریزیمیرزاحسن تبریزیمیرزاحسن تبریزیمیرزاحسن تبریزیمیرزاحسن تبریزی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/میرزاحسن_تبریزی

بپرس