میرزا محمد بن عبدالنبی بن عبدالصانع نیشابوری استرآبادی معروف به میرزا محمد اَخباری ( ۱۱۷۸–۱۲۳۳ ه. ق ) فقیه، محدث، شاعر و از مروجان مکتب اخباری گری بود.
میرزا محمد اخباری در ۱۱۷۸ ه. ق ( ۱۱۴۳ خورشیدی یا ۱۷۶۵ م ) در اکبر آباد هند متولد شد. در حدود بیست سالگی ( ۱۱۹۸ ه. ق ) به سفر حج و از آنجا به عراق رفت و در نجف، کربلا و کاظمین سکنی گزید و به تحصیل علوم دینی پرداخت. وی در آنجا علوم غریبه، جفر، عددشناسی و انجام طلسم را نیز آموخت. از آنجایی که سخنوری ماهر بود طرفدارانی پیدا کرد و اندیشه او در میان عده ای از مردم رواج پیدا کرد. وی همانند دیگر محدثین معتدل بوده و با فقها و مجتهدان اصولی از جمله شیخ جعفر نجفی به خاط تبعیت آنها از اصول عامه و مهجور قرار دادن مکتب اهل بیت به مخالفت و نزاع جدی پرداخت. آنان نیز بر او فشار آوردند تا اینکه مجبور به ترک عراق به قصد ایران شد.
... [مشاهده متن کامل]
وی پس از عزیمت به ایران مدتی در مشهد و سایر شهرها اقامت داشت. تا اینکه با استقبال دستگاه حکومتی فتحعلی شاه قاجار، مدت چهار سال را در تهران گذراند. حضور او در تهران مصادف با شروع دوره اول جنگ های ایران و روسیه ( ۱۲۱۸–۱۲۲۸ ه. ق یا ۱۱۸۲–۱۱۹۲ ه. خ ) بوده است. وی در تمام این مدت مورد توجه و احترام شاه قاجار بود و به تدریس و تصنیف می پرداخت. انجام برخی کارها، به ویژه پیشگویی او دربارهٔ قتل فرماندهٔ سپاه روس، موجب شد که او نزد شاه جایگاهی محترم بیابد.
در آن زمان اشپختر سردار روس بعضی از ولایات سرحدی را گرفته و به هر شهری می رسید آنجا را خراب می کرد فتحعلی شاه از این وضع نگران بود. میرزا محمد نزد شاه رفت و مدعی شد که می تواند سرِ فرماندهٔ سپاه روس، اشپختر ( پاول سیسیانوف ) را چهل روزه نزد فتحعلی شاه قاجار آورد. خواستهٔ او از شاه این بود که در عوض مذهب مجتهدین اصولی را منسوخ و متروک سازد و آنان را از بیخ و بن قلع و قمع نماید و مذهب اخباری را رواج دهد. فتحعلی شاه خواسته او را پذیرفت. میرزا محمد نیز در شاه عبدالعظیم به چله نشینی و انجام برخی اعمال جادویی پرداخت. ترک حیوانی کرد، صورتی از موم ساخت و با شمشیر به گردن آن نواخت. اتفاقاً درست پیش از پایان چهل روز سر سیسیانوف را به درگاه شاه آوردند. ضرب المثل «مگر پترزبورگ گرفتی و سر اشپختر آوردی!» به این ماجرا اشاره دارد.
میرزا محمد اخباری در ۱۱۷۸ ه. ق ( ۱۱۴۳ خورشیدی یا ۱۷۶۵ م ) در اکبر آباد هند متولد شد. در حدود بیست سالگی ( ۱۱۹۸ ه. ق ) به سفر حج و از آنجا به عراق رفت و در نجف، کربلا و کاظمین سکنی گزید و به تحصیل علوم دینی پرداخت. وی در آنجا علوم غریبه، جفر، عددشناسی و انجام طلسم را نیز آموخت. از آنجایی که سخنوری ماهر بود طرفدارانی پیدا کرد و اندیشه او در میان عده ای از مردم رواج پیدا کرد. وی همانند دیگر محدثین معتدل بوده و با فقها و مجتهدان اصولی از جمله شیخ جعفر نجفی به خاط تبعیت آنها از اصول عامه و مهجور قرار دادن مکتب اهل بیت به مخالفت و نزاع جدی پرداخت. آنان نیز بر او فشار آوردند تا اینکه مجبور به ترک عراق به قصد ایران شد.
... [مشاهده متن کامل]
وی پس از عزیمت به ایران مدتی در مشهد و سایر شهرها اقامت داشت. تا اینکه با استقبال دستگاه حکومتی فتحعلی شاه قاجار، مدت چهار سال را در تهران گذراند. حضور او در تهران مصادف با شروع دوره اول جنگ های ایران و روسیه ( ۱۲۱۸–۱۲۲۸ ه. ق یا ۱۱۸۲–۱۱۹۲ ه. خ ) بوده است. وی در تمام این مدت مورد توجه و احترام شاه قاجار بود و به تدریس و تصنیف می پرداخت. انجام برخی کارها، به ویژه پیشگویی او دربارهٔ قتل فرماندهٔ سپاه روس، موجب شد که او نزد شاه جایگاهی محترم بیابد.
در آن زمان اشپختر سردار روس بعضی از ولایات سرحدی را گرفته و به هر شهری می رسید آنجا را خراب می کرد فتحعلی شاه از این وضع نگران بود. میرزا محمد نزد شاه رفت و مدعی شد که می تواند سرِ فرماندهٔ سپاه روس، اشپختر ( پاول سیسیانوف ) را چهل روزه نزد فتحعلی شاه قاجار آورد. خواستهٔ او از شاه این بود که در عوض مذهب مجتهدین اصولی را منسوخ و متروک سازد و آنان را از بیخ و بن قلع و قمع نماید و مذهب اخباری را رواج دهد. فتحعلی شاه خواسته او را پذیرفت. میرزا محمد نیز در شاه عبدالعظیم به چله نشینی و انجام برخی اعمال جادویی پرداخت. ترک حیوانی کرد، صورتی از موم ساخت و با شمشیر به گردن آن نواخت. اتفاقاً درست پیش از پایان چهل روز سر سیسیانوف را به درگاه شاه آوردند. ضرب المثل «مگر پترزبورگ گرفتی و سر اشپختر آوردی!» به این ماجرا اشاره دارد.