میراکل

دانشنامه عمومی

میراکل ( نام علمی: Synsepalum dulcificum ) نام یک گونه از تیره چیکوئیان است. میوه میراکل «Miracle fruit» یا میوه جادویی، خاصیت جالبی دارد. پس از خوردن این میوه، چیزهای ترش طعم شیرین به خود می گیرند. اگر به عنوان مثال یک دانه از این میوه را بجوید، حتی لیمو برای شما طعم بسیار شیرینی، مانند آب نبات پیدا می کند. اثر آن یک یا دو ساعت باقی می ماند. این میوه یکی از شیرین کننده های قابل توجه طبیعی بوده و تقریبا در دنیای واقعی به قدر کافی شناخته نشده است. همان طور که از نام آن پیداست، میراکل فروت محتوی میراکولین است، نوعی گلیکوپروتئین که هنگام خوردن میوه جوانه های چشایی را می پوشاند.
میراکِل گیاهی کند رشد است که ارتفاع آن در مناطق بومی تا ۱۸ فوت می رسد و گیاهی همیشه سبز بوته ای با برگها به رنگ سبز تیره و کشیده است. [ ۱]
عکس میراکل
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

شاید مفید، ثمربخش و راهگشا باشد بدانیم که انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون و یا به بیانی دیگر از دوران مهد کودک تاریخ اندیشه یا فکر و خیال و تصور و توَهُم تا به امروز نتوانسته است بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود:
...
[مشاهده متن کامل]

الف - خدای حقیقی و واقعی یعنی اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی یعنی محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار که هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از این نوع خدا نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. موجود بودن یا وجود داشتن این نوع خدا از طرف انسان هرگز به هیچ نوع اثباتی هیچگونه نیازی نداشته و ندارد و نخواهد داشت بلکه خود انسان همیشه نیازمند شناخت این نوع خدا بوده و هست و خواهد بود.
ب - خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مقوله ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه سعی ها و کوشش های برهانی و استدلالی انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود.
نه تنها باور مندان به معجزه بودن قرآن بلکه کلیه ی رهبران، پیشوایان و مراجع تقلید پیرو کلیه ی آیین ها و ادیان و مذاهب منجمله سرکردگان پیروان آئین آتئیسم و مذهب کمونیسم اگر توانستند یک آیه ای بر تر از این آیه بیاورند، آنگاه نه فقط به خال ها ی هندویشان بلکه به جمیع خاله ها و عمه ها و دائی ها و عمو هایشان بخشیم اورشلیم و مکّه و واتیکان و آکور وات و جمیع آتشکده ها و تمپل ها و معابد و اهرام ثلاثه ی مصر را.
هوالاول و الآخر، هو الظاهر و الباطن معجزه آسای قرآنی نمی تواند حقیقت داشته باشد. چرا نمیتواند؟!.
زیرا هو از دو حرف ساخته شده و فقط در زبان و خط انسان از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها از هیچ نوع و هیچگونه موجودیت دیگری چه شهودی و چه غیبی برخوردار نمی باشد. لذا نه میتواند اول باشد و نه آخر و نه ظاهر و نه باطن هیچ چیزی و هیچ کسی.
اما ربُّ العالمین، پروردگار، آفریدگار، خالق سماوات و الارض سبع و ما فی ما بینهما یعنی آفریننده ی آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست و آنهم در محتوای هرکدام از گیتی ها، کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلق یکسان و برابر و یا آفریدگار کائنات هم اول، هم وسط، هم آخر، هم درون و هم بیرون همه چیز و همه کس میباشد چه شهودی و چه غیبی .
یهوه ی قوم یهود تحت عنوان آقا یا سرور دنیا و آبِّا به شکل آبابا یعنی بابای آسمانی قوم آرامی و پدر آسمانی ایسای اقوام مسیحی تحت عنوان آقا یا سرور دنیا و الله قوم عرب ساکن سرزمین حجاز و اقوام مسلمان ملقب به نور سماوات و الارض و برهمن و برهمان هندوان و بودائیان و اهورامزدای زرتشتیان و خُوای قوم ماد و خدای خود ما ایرانیان بدون پسوند " حقیقی و واقعی" God مردمان انگلیسی زبان با تلفظ گاد و Gott آلمانی زبانان با تلفظ گُاتّ فقط و فقط کلمه اند و هرکدام از چند حرف ساخته شده اند و فاقد هر گونه استعداد می باشند از قبیل امر کردن، فرمان دادن، انتخاب و اعزام و ارسال نبی و پسر و رسول و خلیفه و ولی و والی و. . . . .
یهوه هرگز به موسی یا موسا امر نکرده است که تو باید یک خیمه یا چادر به سازی و برپا کنی تا من در آن سکنا گزینم و در بین شما باشم، یهوه قبل از آن به خواب مادر موسا نیامده و به او امر نکرده که نوزادش را در یک سبد حصیری بگذارد و آنرا به دست امواج آب نیل بسپارد و گابرئیل یا جبرئیل هم به سراغ ماریا مادر ایسا یا مریم عذرا و باک ره و محمّد مصطفی نیامده و چیزی در گوش سر و دل آنان نجوا و زمزمه نکرده و با جاکوب یا یعقوب هم کشتی نگرفته و هزار و یک نوع معجزه ی دیگر از قبیل چنین و چنان ابهامات و اوهامات خرافاتی.