میر. [ م َ ] ( ع اِ ) طعام. خواربار. میرة. میر. [ م َ ] ( ع مص ) خواربار آوردن جهت عیال. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خواربار آوردن یعنی طعام. ( دهار ). خواربار آوردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خوردنی آوردن. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 97 ). طعام خورانیدن. ( یادداشت مؤلف ). || به آب تر کردن و سودن دوا را. || زدن پشم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). میر. [ م َ / م ِ ] ( از اتباع و مهمل خیر ) از اتباع است برای خیر ( خیر میر ) مانند بسیاری از واژه ها که اتباع هموزن خود با تبدیل حرف نخست به میم دارند چون : کتاب متاب. غلط ملط، باج ماج : فرمود که معامله معاملان با خزانه ، بهر آن است تا خیر و میری یابند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). میر. ( نف ) ریشه یا ماده بن مضارع فعل مردن. از آن در ترکیب صفت فاعلی مرکب سازند: زودمیر. سخت میر. رجوع به این ترکیبات در جای خود شود. میر. ( از ع ، اِ ) مخفف امیر. ( غیاث ). امیر و پادشاه و سلطان. ( ناظم الاطباء ). نژاده. ( زمخشری ). مخفف امیر، و میره مخفف امیره... و از خصایص این لفظ است که به قطع کسره اضافه هم آید مثل لفظ میرآب ، به معنی داروغه آب و میردریا که آن را در عرف این دیار ( یعنی هند ) میربحر گویند. ( از آنندراج ) : امروز به اقبال تو ای میر خراسان هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد.
رودکی.
اثر میر نخواهم که بماند به جهان میر خواهم که بماند به جهان در اثرا.
رودکی.
نه چون پور میر خراسان که او عطا را نشسته بود کردگار.
رودکی.
به چاه سیصد باز اندرم من از غم او عطای میر رسن ساختم ز سیصد باز.
شاکر بخاری.
استاد شهید زنده بایستی و آن شاعرتیره چشم روشن بین تا شاه مرا مدیح گفتندی ز الفاظ خوش و معانی رنگین.
دقیقی ( دقیقی و اشعار او، دبیرسیاقی ص 106 ).
نوبنجکث ، قصبه سروشنه است و مستقر میر این ناحیت است. ( حدود العالم ). میر خراسان به بخارا نشیند واز آل سامان است و از فرزندان بهرام چوبین اند. ( حدودالعالم ). رفت برون میر رسیده فرم پخچ شده بوق و دریده علم.
منجیک.
یکی میر بود اندر آن شهر اوی سرافراز و با لشکر وآبروی.
شهرک سر راه عمومی طالقان بقزوین . کوهستانی و سردسیر است و ۱۱۱۶ تن سکنه دارد . شاهرود و چشمه ها آنرا مشروب میسازند . ۱ - ویکتور ریکتی مارکی دومیرا بو ( و . ۱۷۱۵ - ف. ۱۷۸۹ ) سیاستمدار مخفف امیر ( اسم ) شوهر. تیره از طایفه ایهاوند هفت لنگ
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ؛ ( ت ) ایهاوند زراس وند؛ ( ط ) دورکی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار) «مَیْر» به معنای جلب طعام و مواد غذایی است.
میر (خواننده). بانگ چول یونگ ( کره ای: 방철용؛ زادهٔ ۱۰ مارس ۱۹۹۱ ) که بیشتر با نام هنری میر ( انگلیسی: Mir ) شناخته می شود، خواننده، رپر، رقصنده و بازیگر اهل کره جنوبی است. او یکی از اعضای گروه پسرانه کره ایام بلک است. او در سال ۲۰۱۶ سربازی خود را آغاز کرد[ ۱] و در ژوئیه ۲۰۱۸ مرخص شد. [ ۲] میر برادر کوچکتر بازیگر گو اون آه است.
میر (طالقان). میر، روستایی از توابع بخش مرکزیشهرستان طالقان در استان البرزایران است. میر یکی از روستاهای طالقان واقع در منطقه پایین طالقان است. از محله های میر می توان به گرمودر، کابار، رجی سر ( Rajei - Sar ) ، جوری زمین، خزه ای دیم اشاره کرد. میر به معنای بزرگ و از نظر لغوی مخفف امیر نیز آمده است که در گذشته و حال از بزرگ ترین روستاهای پایین طالقان محسوب می شود. فاصله تهران تا میر ۱۵۲ کیلومتر است که ۱۰۰ کیلومتر آن بزرگراه تهران - قزوین است. ارتفاع این روستا از سطح رودخانه تا سطح دریای آزاد حدود ۱۸۰۰ متر است. حداکثر متوسط دما در تابستان ۳۳درجه سانتی گراد و در سردترین ماه ۱۱ - درجه سانتی گراد می باشد. این روستا دارای باغها و مزارع زیادی می باشد. باغهای کابار در شمال روستا و باغهای درباغ، جیری باغچه، جیری دره، اسی سر، رونسی، پشتی دره، زمینانی میان در غرب و باغهای سبزه کار، آلشای دیم، تلی بن در جنوب غربی قرار گرفته اند و میر باغ جو، چلچلای دیم، هادی باغ، میر باغ، رشتوا، بند سرک، جیرو، دهاله ای ریشه، پیرزنی لات، اسیوپس، یوسف آباد در جنوب. نظر آباد، وجین رو، جوری واگنک، جیری واگنک در جنوب شرقی و مزرعه و باغات جوری زمین در شرق روستا قرار گرفته است. چشمه های روستا نیز عبارت اند از: یراکرسی چشمه در شمال، زمینی چشمه در غرب، پسین دره ای چشمه در شرق، کوانکی چشمه در فاصله ۶ کیلومتری شمال روستا، سر چشمه در فاصله ۵ کیلومتری شمال روستاو چشمه کچل دره در پشت گرمودر و پایین کابار کوه های روستای میر نیز شامل: کوری سر، شهرودی خاک، اسپی سنگان، زراور مازی گردن، میانین دره، خزی سر، کوانکی چشمه، دریاوک، کند سرکی گردن، دورانی دره، اسب نشینی تله، زرد وچال و … می باشد. این روستا در دهستان پایین طالقان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۲۶۵ نفر ( ۱۰۱خانوار ) بوده است. در میر هم بمانند دیگر روستاهای طالقان زبان تاتی رایج است. [ ۲]
میر (نظام پرداخت). میر ( روسی: Мир، IPA: ؛ روشن جهان؛ صلح ) یک سیستم پرداخت ملی است که توسط بانک مرکزی روسیه براساس قانون تصویب شده در تاریخ ۱ مه ۲۰۱۷ ایجاد شده است. [ ۱] در حال حاضر عمدتاً توسط شرکت های مبتنی بر روسیه، مانند Aeroflot یا Railways پذیرفته شده است، هرچند که به تدریج در میان شرکت های خارجی با عملیات روسیه قرارداد بسته شده به دست می آید. [ ۲] سیستم میر توسط The Russian National Card Payment System [ ru] اداره می شود، که یک شرکت تابعه متعلق به بانک مرکزی روسیه است. [ ۳] [ ru ] این سیستم در سال ۲۰۱۴ به عنوان راهی برای غلبه بر بلوک بالقوه پرداخت الکترونیک طراحی شد، پس از چندین بانک روسی از طریق ویزا و مسترکارت مبتنی بر ایالات متحده به دلیل رژیم تحریم علیه آنها، ارائه خدمات به آنها خودداری کردند. [ ۴] اولین کارتهای کار بر روی سیستم میر در دسامبر ۲۰۱۵ آغاز شد. [ ۵] Sberbank، بانک پیشرو روسیه، در ماه اکتبر سال ۲۰۱۶، کارت های آن را صادر کرد. [ ۶] در پایان سال ۲۰۱۶، ۱٫۷۶ میلیون کارت میر توسط ۶۴ بانک صادر شد، [ ۷] تا ژوئن ۲۰۱۸ به ۳۷ میلیون کارت میر افزایش یافته است. [ ۸] میر عمدتاً توسط دولت روسیه ترویج می شود، با قانون پیشنهادی که تمام پرداخت های رفاهی را از طریق سیستم تا ژانویه ۲۰۱۸ پردازش می کند. [ ۹] بانک ها تمایلی به انتشار آنها ندارند، زیرا هزینه های آنها می تواند در مقایسه با کارت های متعلق به سیستم های پرداخت بیشتر باشد. [ ۱۰] [ ۱۱] [ ۱۲] در ۱ ماه مه سال ۲۰۱۷ قانون مجاز به استفاده از تمام بانک ها برای استفاده از میر برای پرداخت حقوق و رفاه بود. [ ۱] این سیستم در اوستیای جنوبی نیز معرفی شد. [ ۱۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
دانشنامه آزاد فارسی
میر (اخترشناسی). میر (اخترشناسی)(Mir) میر واژه ای روسی به معنیِ صلح یا جهان، ایستگاه فضایی شوروی، و بعدها روسیۀ کنونی، که بخش اصلی آن در ۲۰ فوریۀ ۱۹۸۶ پرتاب شد. تا ۱۹۹۹ مشغول به کار بود و پس از آن، در ۲۳ مارس ۲۰۰۱، با برنامه ریزی پایین آورده شد و در اقیانوس آرام سقوط کرد. طی این مدت، میر بیش از ۳میلیارد کیلومتر سفر کرد و منزلگاه ۱۰۴ کیهان نورد بود. حدود ۲۱ تُن وزن، تقریباً۱۳.۵ متر طول، و حداکثر۴.۱۵ متر قطر داشت. در ۱۹۹۵، شاتل فضایی آتلانتیس امریکا به میر ملحق شد و به تبادل سرنشین پرداخت. در ۶ دسامبر ۱۹۹۶، اندکی گندم، در ایستگاه فضایی میر برداشت شد که نخستین کشت دانه و پرورش گیاه در فضا بود. میر در ۱۹۹۷ با مشکلاتی روبه رو شد که منجر به برخورد آن با سفینه ای بدون سرنشین، در ماه ژوئن، شد.
میر (تاریخ). میر (تاریخ)(mir) واژه ای روسی به معنای «صلح» یا «جهان». در روسیۀ پیش از انقلاب ۱۹۱۷، به جامعۀ روستایی خودگردانی اطلاق می شد که روستاییان در آن زمین را توزیع و مالیات را جمع آوری می کردند. میر نام یکی از مؤسسات انتشاراتی معروف شوروی نیز بوده است.
headman There were army garrisons, it is true, scattered about the empire, but otherwise power was diffuse and the centralized authority was more myth than reality. Gertrude Bell, in the course of her travels, found that outside the towns, Ottoman administration vanished and the local sheikh or headman ruled instead. ... [مشاهده متن کامل]
میر لقبی است که از واژهٔ امیر مشتق شده است و در رسوم اسلامی به افرادی داده می شد که از نسل فرماندهان بودند. این واژه در زبان هایی که تحت تأثیر اسلام بوده اند مانند بلوچی، ترکی عثمانی، فارسی، ترکی، کردیآذربایجانی، ... [مشاهده متن کامل]
کشمیری، پشتو وارد شده است. بر اساس کتاب نقش پارسی بر احجار هند ، میر احتمالاً به صورت عربی شکل پیر است. پیر در فارسی قدیمی و سانسکریت به معنی قدیمی، مرد عاقل، رئیس و رهبر بزرگ است. پیر رهبر مذهبی برای علوی و یارسانیسم است که به معنای رهبر معنوی قدیمی و عاقل است. امیر، به معنای "لرد" یا "فرمانده کلیدی"، از ریشه عربی a - m - r، "فرمان" مشتق شده است.
میر ( این واژه کوتاه شده میرَک است که در زبان پارسی میانه یا پهلوی بجای رئیس خانه بکار می رفته رئیس خانواده ) تا ) : mērak , mīrak )
میر ( این واژه کوتاه شده میرَک است که در زبان پارسی میانه یا پهلوی بجای رئیس خانه بکار می رفته کوتاه شده امیر نیست )
واژه میر معادل ابجد 250 تعداد حروف 3 تلفظ mir نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از عربی، مخففِ امیر] مختصات ( اِ. ) آواشناسی mir الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید
🌟دریک🌟 قدمت. هویت و اصالت این نام بزرگ را تاریخ گواهی میدهد. میر . دریک
📚دیرک ( دریک ) به معنای ستون و ریشه است. 👑این نام اصیل با ده ها تیره و طایفه مهم متعلق به #دیرک_وند یکی از کهنترین ایلات بزرگ و ریشه دار غرب کشور است. ♻به امید ایجاد اتحاد مستحکم برادرانه همچون بزرگان خود در دورانهای گذشته، بین تمام تیره و طوایف مهم مربوط به فرزندان دیرک و طوایف بزرگ بهاروند. میر. قلاوند با تمام تیره و طوایف مربوط به خود و دهها تیره و طوایف بزرگ دیگر که چه نسبی و چه سببی به این کهن ایل بزرگ وابسته بوده و هستند. ... [مشاهده متن کامل]
🔹مطمعنن مردم متحد یک ایل بزرگ ریشه دار بیشتر مورد عزت و احترام دیگران و حتی مورد توجه مسئولین کشور هستند. پس بیایید ما هم همچون بزرگان خود درگذشته با ایجاد اتحاد برادرانه بین تمام تیره و طوایف این ایل بزرگ جانانه درکنارهم پشتیبان و از هویت و اصالت کهن ایل بزرگ خود #دیرک_وند حمایت کنیم. ✔دیرک = ستون و ریشه، ✔دیرک = اصالت و هویت ✔دیرک = طایفه. قبیله. قوم ✔دیرک = صداقت و نجابت ✔دیرک = برادر روز تنگ ✔دیرک = اتحاد هشتادتیره و طایفه مهم با اصالت پشت هم. ✔دیرک = هشتاپلی و کویرکوه ✔دیرک = طلای ناب ✔دیرک = هویت بالاگری وه 🌎گستره جغرافیایی این کهن قوم بزرگ قبل از دوران صفویان از سلسله جبال زاگرس ایران تا نواحی کوهستانی کشورهای کنونی عراق. سوریه و ترکیه بوده است. دیرک وندکهنترین و بزرگترین ایل در غرب کشور . 👐پروردگارا خودت پناه و حافظ مردمان نجیب این ایل و تبار باش👃
میر در لرستان یکی از طوایف بزرگ ایل و تبار دریکوند هستند که به میر مشهورند.
کلاوه ایی، قجر، قاضی، ماکنالی، کناری، بیراوک، بابارباط، باباطالب، گاوسوار. . ✔همچنین در دورانهای گذشته تعداد زیادی از افراد این ایل بزرگ در استانهای ایلام، کرمانشاه، همدان و مرکزی سکونت دارند .
میر در زبان روسی به معنی صلح است ( mir )
میر ( Mir ) : در زبان ترکی به معنی موریانه است
🔹واژه امیر ( میر ) این واژه عربی که به معنای فرمانده. مسئول و . . . هست در دوران صفویان توسطه حاکمان صفوی که با حیله گری خود را از نوادگان پیامبر معرفی میکردند به افراد ( فرمانده و مسئول ) نسبت داده و پیشوند نامشان میشد، مانند ( میر شیخعلی، میرسردار، میراحمد و. . ) بعد کم کم این صفت عامیانه شد و مورد استفاده عموم مردم قرار گرفت، سپس با صدور شناسنامه، تعدادی به تبعیت از نام پدران خود و تعدادی نیز که خود را از نوادگان آن فرمانده هان میدانستند این واژه را پیشوند نام طایفه خود نمودند . مانند؛ ... [مشاهده متن کامل]
میرساکی. میرسالاری. میردریکوند. میرسرداری. میربهاروند. میرشاکی. و . . . ) . مثال: ساکی های میر که از چند قرن گذشته تا به امروز پیشوند میر را بر نام های خود داشته اند اینان از نوادگان شیخعلی سلطان نامی از طایفه سرچرم هستند که به دلیل رشادت و شجاعت های زیاد در جنگ های آن دوران توسط یکی از شاهان صفوی ملقب به میرشیخعلی سلطان گشته است . 🔹رواج این واژه در دیگر نامها : درگذشته به مسئول تقسیم آب = میراب. به گُرز = میرکو. به فرمانده جنگ = میرجنگ و به جلاد میر غضب میگفتند، متاسفانه با علم و دانش امروزه و روشن شدن واقعییات تاریخ، این واژه عربی همچنان در بعضی از اسامی فارسی مورد استفاده قرار میگیرد . http://sakiha. blogfa. com/post/5 منابع
خواب در میر بودن کنایه از زود به خواب رفتن ؛ یا اینکه خواب ، سریع بر تو غلبه می کرد.
میر به معنی خان بزرگ امیر فرمانده صاحب منصب در سیستان طایف بزرگ و با اصالت هستن صاحب منصب بودن و بزرگان سیستان بودن و هستن کدخدا و خان زاده هستن و بخش های زیادی در سیستان هستن که این طایفه سکونت دارن و در بلوچستان ( میر بلوچ زهی. میرلاشاری. میرکازهی. میر ولانی و تمندانی ... [مشاهده متن کامل]
میر همان سید است. میر عمادی. میر ضیایی. مر سیدی. میر جوادی. و . . .
میر مترادف سید است و در زمان قدیم بجای سید میر می گفتند مثلا میر طاهر مظلومی، میر طاها موسوی، سید میرمهدی هادی نژادو. . . میر مخفف امیر است
در پاسخ به احمد اینو میگم : در زبان فارسی واژه های احترام هم پیشوند نام و هم پسوند نام بکار می رود. مانند کدخدا، کیخا، آقا، میر، کی، خواجه، آ، آکا، کل، کلانتر، مشدی و. . . که همگی پیشوند هستند.
■در زبان عربی صفات برای نامها ( سید و میر ) همیشه پیشوند و اول نام بکار میرود، مانند؛ ( سیّد ولی ، سید حسن. یا، میر ولی ، میر حسن ) . ■اما در زبان فارسی صفات برای نامها ( خان و بگ ) همیشه پسوند و آخر نام بکار میرود، مانند؛ ( ولی خان، حسن خان. یا، ولی بگ، حسن بگ ) ... [مشاهده متن کامل]
●میر همان سیّد است که به معنای آقا، بزرگ و . . . میباشد.
تیره شیخ میروند طایفه بلیوند ایل بختیاروند
آل خورشید از اجداد اتابکان قوم لر بود ( کجای تاریخ ایران نوشته کرد اتابک ) با افتخار لر هستم از طایفه ترکاشوند لر
میر در بسیاری از نامها تنها یک صفت است. اتابکان خورشیدی از کردهای آسیایی و اقوام ایرانی بودند. اما میرها خود را از اقوام عرب میدانند و در هیچ یک از منابع موثق تاریخی اتابکان خورشیدی میر خطاب نشده اند و چنین واژه ایی پیشوند نامشان نبوده است.
✔واژه ( میر ) پیشوند نام بعضی از طوایف زاگرس نشین. ⭕امیر ( میر ) صفتی است که در دوران گذشته ( صفویان و. . . ) به افراد مسئول و فرمانده نسبت میدادند و پیشوند نامشان میشد، مانند ( میر سردار، میرحسینعلی، میر شیخعلی و . . . ) بعد کم کم این واژه عامیانه شد و مورد استفاده عموم قرار گرفت، تا اینکه با صدور شناسنامه تعدادی که بزرگان خود را منتسب به این نام ( میر ) میدانستند آنرا پیشوند نام طایفه خود نمودند، مانند؛ ( میرسرداری، میردریکوند، میر ساکی، میراحمدی و . . . ) ... [مشاهده متن کامل]
🔸ساکی های #میر که از چند قرن گذشته تا به امروز پیشوند میر را بر نام های خود داشته اند از نوادگان شیخعلی سلطان نامی از طایفه سرچرم هستند که به دلیل رشادت و شجاعت های زیاد در جنگ های آن دوران توسط یکی از شاهان صفوی ملقب به میرشیخعلی سلطان گشته است، همه افراد این خاندان از گذشته تا کنون در نام های خود پیشوند میر دارند. ⭕️واژه میر در دیگر نامها؛ درگذشته به شهر ایذه مال میر می گفتند یعنی محل زندگی امرا، همچنین نام نوعی فرش محلی ( مال میر ) بود. واژه میر با حرف" ه " = میره به معنای شوهر ( سرپرست خانواده ) میباشد. به مسئول تقسیم آب ( میراب ) به گُرز ( میرکو ) به فرمانده جنگ ( میرجنگ ) و به جلاد ( میر غضب ) میگفتند، ریشه اصلی این واژه آریایی و به معنای فرمانده و مسئول میباشد، این واژه در زبان فارسی امروزی نیز رواج دارد و برای امرای ارتش بکار برده میشود. منابع؛ http://sakiha. blogfa. com/post/5
شجره نامه ماطایفه میراحمدی خوشنامی شاه میرشیخعلی خوشنامی میباشد. درجنگ باعثمانی پیروز وسربلند بازمیگردند، بدلیل شجاعت دلیری شاه نامبرده که خودمیربوده است به طایفه بزرگ ایشان بامشورت شیخ های صفوی لقب میرمیدهند. ... [مشاهده متن کامل]
البته ازخاندان پدری وفرزندی وبرادرزاده ها. میرعلی میراحمدی خوشنامی ازنوادگانآن شاه برای آرام کردن جنوب باقشقاییهاماموریت میابدوجنوب راآرام میکننددیگر به اردبیل برنمیگردندچون شاه فوت کرده جانشینش ازوحشت انتقام عثمانهاپایتخت رابه اصفهان تغییرمیدهدوبه عثمانیهاقول میدهدعاملان آن جنگ راکه همان میرهایی ترک بودندسربریده شان رابخاطرچاپلوسی برای عثمانهامیفرستدوچنین هم میشودامامیرعلی میراحمدی خوشنامی باسیاست درایت وسوادبالاپسرش رادرسمت وزیرالوزرا جای میدهدودرسمیرم اصفهان ازعربها اراضی ششدانگ دوبای عرب رابا 24000سکه عباسی باثبت سندبرای دوفرزندش میرشهبازو. . . الدوله وزیرالوزرای صفویه خریداری میکند، طی 2 سندچرم پاپیروسی، ممهور به مهر شیخ بهاالدین ویکی شاه عباس که احتمالاقدیمی تربوده معروف به بندمیراحمدنامگذاری میکند. امامیر از7000سال قبل هم نزد آریاها احترام داشته وبازماندگان آن حضرت بزرگ ایرانیان هم لقب میر داشته اند
آقا، سرور، سید ، امیر، سردار. . . .
🔹واژه امیر ( میر ) 🔸ساکی های #میر که از چند قرن گذشته تا به امروز پیشوند میر را بر نام های خود داشته اند از نوادگان شیخعلی سلطان نامی از طایفه سرچرم هستند که به دلیل رشادت و شجاعت های زیاد در جنگ های آن دوران توسط یکی از شاهان صفوی ملقب به میرشیخعلی سلطان گشته است، همه افراد این خاندان از گذشته تا کنون در نام های خود پیشوند میر دارند. ... [مشاهده متن کامل]
▫امیر ( میر ) صفتی است که در دوران صفوی و قاجار به افراد مسئول نسبت میدادند، مانند ( میر شیخعلی، میرسردار، میراحمد و. . ) سپس با صدور شناسنامه، تعدادی که خود را از نوادگان آن افراد میدانستند این واژه را پیشوند نام طایفه خود نمودند، مانند ( میرسرداری، میردریکوند، میر ساکی، میراحمدی و. . ) ▫واژه میر در دیگر نامها درگذشته به شهر ایذه مال میر میگفتند یعنی محل زندگی امرا، همچنین نام نوعی فرش محلی نیز ( مال میر ) بود. واژه میر با حرف ه = میره به معنای شوهر ( سرپرست خانواده ) به مسئول تقسیم آب = میراب. به گُرز = میرکو. به فرمانده جنگ = میرجنگ و به جلاد میر غضب میگفتند، ریشه اصلی این واژه آریایی و به معنای مسئول میباشد و در زبان فارسی امروزی نیز رواج دارد، این نام ( امیر ) همچنان برای امرای ارتش بکار برده میشود. http://sakiha. blogfa. com/post/5 منابع:
واژه میر صفتی است مانند ( خان و بک ) که در گذشته به افراد مسئول و بزرگ قبائل نسبت میدادند. این واژه در بسیاری از دیگر نامها مثل، میرآب=مسئول تقسیم آب. میرغضب=جلاد. مال میر=مکان میرها و . . . باسپاس
در زبان لری بختیاری به معنی بزرگ. سرپرست میر::مردن. میراندن::کسی که سرپرستی عده ای را بر عهده دارد و می توان آنها را تنبیه کند این کلمه پارسی است