میدان داری

/meydAndAri/

لغت نامه دهخدا

میدانداری. [ م َ /م ِ ] ( حامص مرکب ) صفت و حالت میداندار. میداندار بودن : چرخچیان ( از دو طرف ) به میدان داری مشغول و صدای توپ و تفنگ عرصه میدان را فروگرفته. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 25 ). و رجوع به میدان دار شود.

فرهنگ عمید

تاخت وتاز کردن در میدان.

پیشنهاد کاربران

بپرس