میدان خالی یافتن ؛ میدان رااز حریف خالی یافتن ، حریف نداشتن. به سبب نبودن رقیب و حریف قوی میدانداری و قدرت نمایی کردن : یک چندی میدان خالی یافتند و دست بر رگ وزیری عاجز نهادند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 163 ) .
... [مشاهده متن کامل]
|| توسعاً کارزار و نبرد. ( ناظم الاطباء ) . به معنی جنگ است. ( شعوری ج 2 ورق 357 ) :
فرامرز را گفت گرگین گو
کز ایران به میدان برزو تو رو.
فردوسی ( شاهنامه ، ملحقات ) .
... [مشاهده متن کامل]
|| توسعاً کارزار و نبرد. ( ناظم الاطباء ) . به معنی جنگ است. ( شعوری ج 2 ورق 357 ) :
فرامرز را گفت گرگین گو
کز ایران به میدان برزو تو رو.
فردوسی ( شاهنامه ، ملحقات ) .