میخواران

لغت نامه دهخدا

میخواران. [ خوا / خا ] ( اِخ ) ظاهراً موضعی نزدیک غزنین : گفت سخت صواب آمد ما رفتیم بر جانب می خواران تا سالار برسد. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 223 ).

میخواران. [ م َ / م ِ خوا / خا ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قلعه کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 30 هزارگزی شمال خاور سنقر با 1239 تن سکنه. آب آن از زه آب رودخانه و راه آن مالرو است. خط تلفن سنقربه قروه از این ده می گذرد در چهار محل به فاصله سه هزار گز از هم واقع است به شرح زیر: 1 - محمدآقا با 389 تن جمعیت. 2 - سادات با 312 تن جمعیت. 3 - محمد صادق با 274 تن جمعیت. 4 - فرمانفرما ( یا ده پیرعلی )با 273 تن جمعیت. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

میخواران. [ م َ خوا / خا ] ( اِخ ) دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر، واقع در 36هزارگزی باختر شهر ملایر با 144 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

پنجم . در ۳٠ کیلومتری شمال خاوری سنقر واقع است . کوهستانی و سردسیر است و ۱۲۳۹ تن سکنه دارد . محصولش غلات حبوبات توتون و گردو میباشد . صنایع دستی اهالی قالیچه پلاس و جاجیم بافی است . نام خطی است که به علت شباهت علامات آن به [ میخ ] بدین نام خوانده شده است
دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر

پیشنهاد کاربران

بپرس