میث

لغت نامه دهخدا

میث. [ م َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) نرم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

میث. [ م َ ] ( ع مص ) سودن دارو را در آب ( لغتی است در ماث یموث موثاً ). ( از ناظم الاطباء ). سودن چیزی در آب. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). موث. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).

میث. ( ع ص ، اِ ) ج ِ میثاء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به میثاء شود.

فرهنگ فارسی

جمع : میثائ

پیشنهاد کاربران

در اوستا به معنای: کلام ناراستین اما قابل قبول

بپرس