به تندی چنان اوفتد بر برم
که میتین فرهاد بر بیستون.
آغاجی.
ببردند میتین و مردان کاروزان کوه ببرید صد جویبار.
فردوسی.
به آرزوی کف راد او ز کان گهرگهر برآید بی کوهکان و بی میتین.
فرخی.
چندانکه به شمشیر تو بدخواه فکندی فرهاد مگر که نفکنده ست به میتین.
فرخی.
کسی که افکند از کان که به میتین سیم مکن برو بر بخشایش و مباش رحیم.
عسجدی.
گر گوهر سخنت همی بایداز دین چراغ کن ز خردمیتین.
ناصرخسرو.
پند میتین و دل نادان چون سنگست بر دل سنگین ای خواجه سزد میتین.
ناصرخسرو.
بر سنگی نشسته و سنگی دیگر در پیش نهاد و به میتین فرو میکرد. ( اسرارالتوحید ص 310 ).ساخت میتین وتیغ صبح و بدان
چشمه مهر از آسمان بگشاد.
اثیر اخسیکتی.
چون تو گهری ز کان جانی جان به که کنم نه کان به میتین.
عطار.
عدل تو ستم کشان کان رافریاد رسد ز جور میتین.
سیف اسفرنگی.
هر چند تو سنگ را به میتین می کاوی و گل... پاک می کنی ولی خاصیت آب از بالا به نشیب رفتن است. ( معارف بهأولد ).سینه ام بازشکافید به میتین چون سنگ بیشتر بخوانید ...