فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
تاریخ دقیق پیدایش آئین میترائی از طریق یافته های پراکنده باستان شناسی غیر قابل تعیین می باشد. اما با همین نشانه های اندک شاید بتوان با اطمینان خاطر ، پیدایش آنرا به دورانی رساند که انسان هنوز با پرورش نباتات و نگهداری حیوانات اهلی یعنی کشاورزی و دامپروری آشنایی نداشته و در غار می زیسته و از طریق شکار امرار معاش می نموده است. حتا با خانه سازی با استفاده از مسالح کاه گل و سنگ و خشت خام و آجر پخته آشنایی نداشته است و هنوز دهکده و شهر به پیدایش نرسیده بوده اند. اختراع قالب خشت خام و بعد از آن اختراع کوره های آجرپزی ( zikurat : با تلفظ زی کورات : به معنای کوره های زنده ) توسط اقوام فارسی زبان ایلامی ( عیلامی ) و سومری و قوم اُگاریت صورت گرفته است. علت اصلی اینکه مهرابه ها یا معابد خودرا در دل کوها یا غار ها ایجاد میکرده اند، عدم آشنایی آنها با مسالح خانه سازی بوده است و از اینکه اثر خطی از آنها باقی نمانده ، این است که موفق به اختراع خط نبوده اند. لذا علاوه بر دوران غار نشینی و عدم آشنایی با کشاورزی و پروش دام ، میتوان پیدایش آن آیین را به دوران ماقبل اختراع خط میخی توسط اقوام ایلامی و سامری و اگاریتی و هیروگلیف مصری و بسیار دور تر از پیدایش نوح رساند. به دور از مراسم ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و پرداختن به جزئیات آیین های باستانی شاید مفید تر باشد که گوهر های اصلی و محوری هستی و وجود شناسی آنها را کشف و صید کنیم و به پرداختن به شاخ و برگ های فراوان و تار وپود های تنیده درهم آنها وقت و انرژی حسی و فکری و خیالی خودرا تلف نکنیم. انسان باستان در سرزمین های ایران و هند به دو کشف عظیم و دو جهان بینی بزرگ دست یافته است که توجه به آنها در عصر جدید و اعصار آینده از اهمیت بسزایی برخوردار خواهد بود.
... [مشاهده متن کامل]
الف - میترائیان به هفت سامان یا نظم کیهانی و به همراه آن هفت نظم، به هفت حیات انسانی باور داشته اند.
ب - هندوان به چرخه یا زنجیره تولد و مرگ انسان باور داشته اند.
اما هندوان و میترائیان هردو به نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و متعاقب آن به تسلسل تولد و مرگ کیهان علم و آگاهی نداشته اند و دقیقا به همین دلیل هندوان چرخه تولد و مرگ را از طریق حلول روان شرح داده و توجیه نموده اند و میترائیان هم هفت سامان یا نظم کیهانی را به شکل طبقه بر طبقه و محیط و محاط و بطور همزمان موجود، تصور میکرده اند و سعی و کوشش آنها از طریق تعالیم هفت مرحله ای، این بوده است که خود مربیان و پیشوایان و شاگردان آنان بتوانند از طریق تمرکز حسی و فکری و خیالی از طبقات بالا بروند و حیات های خودرا در روی آن طبقات مشاهده کنند. باور به هفت آسمان و یک زمین در مرکز آن و معراج نامه ها همگی ریشه در آن آئین دارند. حتا مراسم چیدن سفره یا میز هفت سین و خطوط هفتگانه روی جام جم هم به آن آئین بر میگردد و نه به پادشاهان پیشدادی مندرج در شاهنامه. از دیدگاه میترائیان حرف س حرف اول هفت شئی یا چیز نبوده است بلکه حرف اول واژه سامان بوده که به معنای نظم می باشد. زرتشت هیچگونه اثر خطی از آئین میترائی در دست نداشته است غیر از نقل و قول های شفاهی. حتا نام خود زرتشت همانطور که با دو نوشتار و تلفظ مختلف با حروف لاتین در زبان های اروپایی به ارث رسیده است، حاکی از وجود دو جهان بینی بسیار مهم در اندیشه ایرانیان ماقبل پیدایش زرتشت می باشد.
Zarathustra و Zoroastra. تلفظ اصلی و ریشه ای واژه اول به شکل : ذرات اوست را ، می باشد که دو معنا دارد یکی اینکه ذرات به او تعلق دارند و دیگری اینکه او از ذرات ساخته شده است. ضمیر سوم شخص مفرد او در معنی اول اشاره به آفریننده دارد و در معنی دوم اشاره به هستی یا وجود. تلفظ اصلی و ریشه ای نام دوم عبارت است از : زور او است را. این نام هم دو معنا دارد یکی اینکه نیرو به او تعلق دارد و دیگری اینکه او نیرو است. او در معنای اول اشاره به آفریننده و در معنای دوم اشاره به هستی دارد. امروز انسان به این آگاهی دست یافته است که هستی از ذرات آفریده شده و چهار نیروی بنیادی هم دست اندر کارند. بهر حال امروز با کمک شناخت علمی و تفسیر و غایت شناسی تئوری های علمی بخصوص نظریه مه بانگ می توان به زبان و روش علمی هم چرخه تولد و مرگ هندوان و هم هفت نظم و سامان میترائیان را بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت شرح داد و توجیه نمود طوریکه برای هرفرد انسانی به سهولت قابل دریافت و جویدن و هضم و جذب و فهم و درک باشد. مشروط به اینکه اندیشه و احساسات و افکار و خیالات خودرا از قید و بند زنجیر های محکم و اسارت بار تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و باز دارنده رشد و نمو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان از قبیل ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات و تسبیح و ذکر و طاعت و بندگی رها نموده و احساس شفا و رستگاری نمائیم. اگر به دو کشف بزرگ اخیر که در زیر بطور اختصار بیان خواهند گشت توجه نداشته باشیم ، نمی توانیم تنها با استفاده از شناخت اصلی و محوری نظریه علمی مه بانگ یعنی نوسانات انبساط و انقباض محتوای کیهان، زنجیره تولد و مرگ هندوان و نظم و حیات های هفتگانه میترائیان را بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت شرح دهیم . این دو حقیقت ژرف بطور خلاصه به شرح زیر می باشند :
الف - افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت یا سکه جنسی یک رویه به شکل یا مرد و یا زن نمی باشند بلکه پنج سرنوشت یا پنج سکه جنسی دو رویه .
ب - افراد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا نفس مجرد نمی باشند بلکه ده تا مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه.
لذا برخلاف باور ادیان توحیدی و ابراهیمی انسان تنها دارای یک حیات دنیوی نمی باشد که پس از مرگ، به حیات برزخی و پس از آن به دو حیات جاودانه بهشتی و جهنمی ختم گردد بلکه دارای حیات های فراوان دنیوی با درجات مختلف تکاملی بین دو سر حد نقصان و کمال است و خود این دو سر حد محصور و محدود اند بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد .
در اوستا یک واژه درج گردیده است که محققین و پژوهشگران و اوستا شناسان به تلفظ و معنای اصلی و ریشه ای آن تاکنون دست نیافته اند و اشتباها آنرا به معنای ازدواج با محارم دانسته اند. این واژه هم به احتمال قوی و قریب به یقین به آئین میترائی بر میگردد. این واژه به شکل " خویدوده " و بعضی اشکال دیگر نوشته شده است. معنای اصلی آن از دیدگاه این حقیر عبارت است از : خود تو ده تا ئی.
خود تو اشاره به افراد انسانی دارد. یعنی هر فرد انسانی دارای ده بُعد انسانی است ، یعنی هر فرد انسانی از ده انسان یعنی پنج مرد و پنج زن آفریده شده است. کشف این حقیقت که توسط این حقیر با دانشی اندک صورت گرفته است ، را هم می توان در کنار کشف بزرگ سامان ها یا نظم ها و حیات های هفتگانه به حساب فرهنگ و تمدن درخشان میترائیان گذاشت.
... [مشاهده متن کامل]
الف - میترائیان به هفت سامان یا نظم کیهانی و به همراه آن هفت نظم، به هفت حیات انسانی باور داشته اند.
ب - هندوان به چرخه یا زنجیره تولد و مرگ انسان باور داشته اند.
اما هندوان و میترائیان هردو به نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و متعاقب آن به تسلسل تولد و مرگ کیهان علم و آگاهی نداشته اند و دقیقا به همین دلیل هندوان چرخه تولد و مرگ را از طریق حلول روان شرح داده و توجیه نموده اند و میترائیان هم هفت سامان یا نظم کیهانی را به شکل طبقه بر طبقه و محیط و محاط و بطور همزمان موجود، تصور میکرده اند و سعی و کوشش آنها از طریق تعالیم هفت مرحله ای، این بوده است که خود مربیان و پیشوایان و شاگردان آنان بتوانند از طریق تمرکز حسی و فکری و خیالی از طبقات بالا بروند و حیات های خودرا در روی آن طبقات مشاهده کنند. باور به هفت آسمان و یک زمین در مرکز آن و معراج نامه ها همگی ریشه در آن آئین دارند. حتا مراسم چیدن سفره یا میز هفت سین و خطوط هفتگانه روی جام جم هم به آن آئین بر میگردد و نه به پادشاهان پیشدادی مندرج در شاهنامه. از دیدگاه میترائیان حرف س حرف اول هفت شئی یا چیز نبوده است بلکه حرف اول واژه سامان بوده که به معنای نظم می باشد. زرتشت هیچگونه اثر خطی از آئین میترائی در دست نداشته است غیر از نقل و قول های شفاهی. حتا نام خود زرتشت همانطور که با دو نوشتار و تلفظ مختلف با حروف لاتین در زبان های اروپایی به ارث رسیده است، حاکی از وجود دو جهان بینی بسیار مهم در اندیشه ایرانیان ماقبل پیدایش زرتشت می باشد.
Zarathustra و Zoroastra. تلفظ اصلی و ریشه ای واژه اول به شکل : ذرات اوست را ، می باشد که دو معنا دارد یکی اینکه ذرات به او تعلق دارند و دیگری اینکه او از ذرات ساخته شده است. ضمیر سوم شخص مفرد او در معنی اول اشاره به آفریننده دارد و در معنی دوم اشاره به هستی یا وجود. تلفظ اصلی و ریشه ای نام دوم عبارت است از : زور او است را. این نام هم دو معنا دارد یکی اینکه نیرو به او تعلق دارد و دیگری اینکه او نیرو است. او در معنای اول اشاره به آفریننده و در معنای دوم اشاره به هستی دارد. امروز انسان به این آگاهی دست یافته است که هستی از ذرات آفریده شده و چهار نیروی بنیادی هم دست اندر کارند. بهر حال امروز با کمک شناخت علمی و تفسیر و غایت شناسی تئوری های علمی بخصوص نظریه مه بانگ می توان به زبان و روش علمی هم چرخه تولد و مرگ هندوان و هم هفت نظم و سامان میترائیان را بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت شرح داد و توجیه نمود طوریکه برای هرفرد انسانی به سهولت قابل دریافت و جویدن و هضم و جذب و فهم و درک باشد. مشروط به اینکه اندیشه و احساسات و افکار و خیالات خودرا از قید و بند زنجیر های محکم و اسارت بار تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و باز دارنده رشد و نمو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان از قبیل ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات و تسبیح و ذکر و طاعت و بندگی رها نموده و احساس شفا و رستگاری نمائیم. اگر به دو کشف بزرگ اخیر که در زیر بطور اختصار بیان خواهند گشت توجه نداشته باشیم ، نمی توانیم تنها با استفاده از شناخت اصلی و محوری نظریه علمی مه بانگ یعنی نوسانات انبساط و انقباض محتوای کیهان، زنجیره تولد و مرگ هندوان و نظم و حیات های هفتگانه میترائیان را بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت شرح دهیم . این دو حقیقت ژرف بطور خلاصه به شرح زیر می باشند :
الف - افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت یا سکه جنسی یک رویه به شکل یا مرد و یا زن نمی باشند بلکه پنج سرنوشت یا پنج سکه جنسی دو رویه .
ب - افراد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا نفس مجرد نمی باشند بلکه ده تا مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه.
لذا برخلاف باور ادیان توحیدی و ابراهیمی انسان تنها دارای یک حیات دنیوی نمی باشد که پس از مرگ، به حیات برزخی و پس از آن به دو حیات جاودانه بهشتی و جهنمی ختم گردد بلکه دارای حیات های فراوان دنیوی با درجات مختلف تکاملی بین دو سر حد نقصان و کمال است و خود این دو سر حد محصور و محدود اند بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد .
در اوستا یک واژه درج گردیده است که محققین و پژوهشگران و اوستا شناسان به تلفظ و معنای اصلی و ریشه ای آن تاکنون دست نیافته اند و اشتباها آنرا به معنای ازدواج با محارم دانسته اند. این واژه هم به احتمال قوی و قریب به یقین به آئین میترائی بر میگردد. این واژه به شکل " خویدوده " و بعضی اشکال دیگر نوشته شده است. معنای اصلی آن از دیدگاه این حقیر عبارت است از : خود تو ده تا ئی.
خود تو اشاره به افراد انسانی دارد. یعنی هر فرد انسانی دارای ده بُعد انسانی است ، یعنی هر فرد انسانی از ده انسان یعنی پنج مرد و پنج زن آفریده شده است. کشف این حقیقت که توسط این حقیر با دانشی اندک صورت گرفته است ، را هم می توان در کنار کشف بزرگ سامان ها یا نظم ها و حیات های هفتگانه به حساب فرهنگ و تمدن درخشان میترائیان گذاشت.
میترائیسم ( Mithraism ) به مهر پرستی گفته می شود که، مقارن استقرار آئین زردشت در اواخر دوره هخامنشیان در ایران رونق گرفت و از این سرزمین به آسیای صغیر گسترش یافت.
میترائیسم یا پرستش میترا در هند و ایران زودتر از جاهای دیگر معمول شد.
میترائیسم یا پرستش میترا در هند و ایران زودتر از جاهای دیگر معمول شد.