میانین. ( ص نسبی ) وسطی. ( ناظم الاطباء ). میانی. وسط. اوسط. وَسَطی. وُسْطی ̍. که در میان است. میانی. ( یادداشت مؤلف ) : او را ابوکرب اسعد تبع میانین خواندندی. ( مجمل التواریخ و القصص ).|| ( اِ ) وُسْطی ̍. انگشت میان سبابه و بنصر و آن انگشت درازتر کف باشد . انگشت وسطی. میانه. میانگی. انگشت سوم دست. ( یادداشت مؤلف ). || قسمت پایین لگن در انسان . ( از لغات فرهنگستان ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) منسوب به میان میانی وسطی :از شه زادگان و آمدن برادر میانی وسطی : [ متوفی شدن بزرگین میانین بجنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود.] ۲ - ( اسم ) قسمتی از سطح تحتانی حفره لگن خاصره که محدود است بین عضو تناسلی در جلو و سوراخ مقعد در عقب . در حقیقت این ناحیه کف لگن را تشکیل میدهد . دراین ناحیه پیش آب راه و مهبل ( در زن ) و مخرج قرار دارند عجان میان دو راه .