میانک

/miyAnak/

لغت نامه دهخدا

میانک. [ ن َ ] ( اِ مصغر ) ( مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر ) کمر خرد. || کمر. میان :
این غاشیه کش گشته پیش کامل
این بسته میانک به پیش نظّام .
ناصرخسرو.

میانک. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان علوی کلا بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 6هزارگزی المده با 170 تن سکنه. آب آن از گچرود و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

فرهنگستان زبان و ادب

{centriole} [زیست شناسی] ذرۀ مرکزی میان تن

گویش مازنی

دانشنامه عمومی

میانک (چالوس). میانک، روستایی است از توابع بخش مرزن آباد شهرستان چالوس در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان کوهستان ( چالوس ) قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۷ نفر ( ۳۱خانوار ) بوده است. [ ۱] مردم میانک از قومیت طبری هستند. [ ۲] مردم میانک به زبان طبری با گویش چالوسی سخن می گویند. [ ۳]
عکس میانک (چالوس)عکس میانک (چالوس)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

میانک به معنای سرزمین کوچک و نسبتا همواری است که بین دو دره واقع شده است اسم میان هرگاه بر منطقه گذاشته شود همین معنا را دارد

بپرس