میانه خور

لغت نامه دهخدا

میانه خور. [ ن َ / ن ِ خوَرْ خُرْ ] ( نف مرکب ) آن که در میانه می خورد.
- امثال :
میانه خور کناره گرد ؛ یعنی آنکه در میانه مفت می خورد و راست راست می گردد. کنایه است از کسی که تن به هیچ کاری نمی دهد و جز خوردن و بیکار گشتن کاری ندارد. ( از یادداشت مؤلف ). میانه خور است ( یا ) میانه خورم و کناره گرد. نظیر: کن وسطا و امش جانباً. ( امثال و حکم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

آنکه در میانه می خورد تعبیر مثلی

پیشنهاد کاربران

هردیگی چمچه
( هَ چَ چَ یا چِ ) ( اِمر. ) آنکه در خوراکی و گذران سربار دیگران است، طفیلی .

بپرس