۱ - ( زورخانه ) . میاندار ورزش باستانی بودن : ای جوان . لطف نما با همه همکاری کن بامیانی که ترا هست میانداری کن . ( گل کشتی ) ۲ - اداره کردن گروهی در . مجلس رهبری کردن میان نداری و دارم عجب که هرساعت میان مجمع خوبان کنی میان داری . ( حافظ )
فرهنگستان زبان و ادب
{moderate} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] اجرا کردن قوانین در یک نظرآزمایی با اختیارات ویژه
اصطلاحات و ضرب المثل ها
{moderate} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] اجرا کردن قوانین در یک نظرآزمایی با اختیارات ویژه