میانج

لغت نامه دهخدا

میانج. [ ن َ ] ( اِخ ) میانه. ( لغات فرهنگستان ). شهر میانه. ( ناظم الاطباء ). نام شهرکی است در 109هزارگزی هروآباد ( خلخال ) در کنار جاده زنجان و تبریز میان جمال آباد و ادینیک در 451هزارگزی تهران. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به میانه شود.

میانج. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قاقازان بخش ضیاآباد شهرستان قزوین ، واقع در 18هزارگزی راه عمومی با 150 تن سکنه می باشد. آب آن از رودخانه خراس و راه آن مالرو است. ساکنان آن از طایفه غیاثوند هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

میانج. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 7 هزارگزی راه عمومی با 777 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود محلی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

میانج. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 12هزارگزی راه عمومی با 214 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

کیلومتری جنوب باختری ماه نشان واقع است . دامنه و سردسیر است و ۷۷۷ تن سکنه دارد . نام یکی از دهستانهای شهرستان تربت جام استان نهم ( خراسان ) . در جنوب دهستان
دهی است از دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان .

دانشنامه عمومی

میانج (انگوران). میانج یک روستا در ایران است که در دهستان انگوران واقع شده است. [ ۱] میانج ۴۶۵ نفر جمعیت دارد.
عکس میانج (انگوران)

میانج (ماه نشان). میانج یک روستا در ایران است که در دهستان اوریاد واقع شده است. [ ۱] میانج ۱۳۰ نفر جمعیت دارد.
عکس میانج (ماه نشان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

میانج که تلفظی دیگر از میانک است به سر زمینی نسبتا بزرگ گفته می شود که بین دو دره بزرگ واقع شده باشد

بپرس