تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم
دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون.
سوزنی.
|| دبر. ( یادداشت مؤلف ) : تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم
دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون .
سوزنی.
|| شرم زن. شیب زن. فرج. شرم. قبل. مقابل دبر. ( یادداشت مؤلف ) : به بذله گفت به داماد هرچه خواهی هست
در آستین میان پای دخترش تیار.
حکیم شفائی.
|| زیرجامه. ( آنندراج ).