موی میان. ( ص مرکب ) کسی که کمری سخت باریک دارد. کمرباریک. میان باریک. ( یادداشت مؤلف ) :
در عشق تو شد موی زبانم به گزاف
کآن موی میان ز غم دلم کرد معاف.
خاقانی.
نازک میان. [ زُ ] ( ص مرکب ) کمرباریک. باریک میان. که کمری نازک و لاغر و ظریف دارد. معشوق زیبای کمرباریک :
نیست چون نازک میانی در نظر آشفته ام
رشته ٔ شیرازه از موی کمر باشد مرا.
صائب ( از آنندراج ) .