میامن

لغت نامه دهخدا

میامن. [ م َ م ِ ] ( ع اِ ) ج ِ میمنة، به معنی برکتها و سعادتها و نیکبختیها؛ گویند از میامن قدوم شما بیمار بهبودیافت. میامن انفاس شما مایه رستگاری فلان شد. ( از یادداشت مؤلف ). سعادت و برکت و میمنت و میمنتها و سعادتها. ( ناظم الاطباء ). برکتها و سعادتها. و این جمع میمنت است. ( غیاث ) ( از آنندراج ) : به میامن آن درهای روزی بر من گشاده گشت. ( کلیله و دمنه ). به میامن طلعت او چنان خرم گشته. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 121 ). میامن دولت روز افزون... ( جهانگشای جوینی ).
میامن برکات دم اویس قرن
به عهد دولت این صاحب قران برسان.
سلمان ساوجی.
|| اندامهای جانب راست و آن جمع میمنه است که به معنی راست باشد. ( از آنندراج ) ( از غیاث ). طرف راست. || ج ِ یمن. ( ناظم الاطباء ).

میامن. [ م ُ م ِ] ( ع ص ) آنکه به طرف راست می باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جمع میمنه
( ( اسم ) جمع میمنت ) ( میمنه ) : ۱ - برکتها: [ لاجرم به میامن آن نیتهای نیکو و عقیدتهای صافی شعار پادشاهی و خلال جهانداری دراین خاندان بزرگ موبد و مخلد و دایم و جاوید گشته است . ] ۲ - دست راستها.

فرهنگ عمید

= میمنه

پیشنهاد کاربران

میمنت
برکات
محاسن
خوبیها
. . . از فواید رای راست و منافع علاج بصواب و میامن مجاهدت در عبادت بازماند.
کلیله و دمنه

بپرس