می گرفتن. [ م َ / م ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) باده خوردن. شراب نوشیدن. می زدن : روزی بس خرم است می گیر از بامدادهیچ بهانه نماند ایزد کام تو داد.منوچهری.نه نه می نگیرم که میگون سرشکم که خود زین می کم بها می گریزم.خاقانی.
می گرفتن ؛ آشامیدن می. گساردن می :چو یاوندان به مجلس می گرفتندز مجلس مست چون گشتند رفتند. رودکی.+ عکس و لینک