می پخته

لغت نامه دهخدا

می پخته. [ م َ / م ِ پ ُ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) دوشاب. ( ناظم الاطباء ). به معنی دوشاب است. ( برهان ). || دوشاب قوام آورده. ( ناظم الاطباء ). دوشابی را گویند که چندان بجوشانند که به قوام آید. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). || رب. ( دهار ). || می کهنه را گویند و نو را خام گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). باده کهنه. ( یادداشت مؤلف ) :
گر می پخته نیست خام بیار
کهنه گر نیست نو مدام بیار.
؟ ( از انجمن آرا ).
|| شرابی که با داروهای چند جوشانیده باشند. ( ناظم الاطباء ). گفته اند شرابی است که آن را جوشانیده و به ربع آن را تبخیر کرده باشند و ربع برجای مانده را می پخته گویند و نیز گفته اند شراب جوشانیده که دو ثلث آن به جوشانیدن تبخیر شده باشد. عرب این کلمه را معرب کرده میبختج و نیز بُختَج گوید. میبختج.طلا. مثلث. منصف. طیلاء. میفختج. سیکی. شراب مثلث. رباب. اغلیقی. عقیدالعنب. ( یادداشت مؤلف ). شرابی است که آن را با دارویی چند بجوشانند و صاف کنند و معرب آن میبختج باشد و به عربی عقیدالعنب خوانند. ( برهان ). جوهر شرابی است که با دارویی چند بجوشانند تا قوی گردد و میبختج معرب آن است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : قولس گوید این فطرتن فربه کند خاصه فطر سرخ که با می پخته خورند. ( الابنیه عن الحقایق الادویه ).
ترش و شیرینست قدح و مدح من با اهل عصر
کز عنب می پخته سازند و ز حصرم توتیا.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) شرابی است که از جوشاندن فشرده یا مویز و خرما و دو برابر آن آب بعمل آید. این شراب را اگر باندازه ای بجوشانند که دو سوم آن تبخیر شده یک سوم باقی بماند بمذهب امام ابوحنفیه بشرط آنکه بمقدار مسکر ننوشند حلال است . مقصود از مثلث و می پخته سیکی که دراصطلاح فقها و شعرا آمده است همین شراب است.در عقار آمده : [ جمهوری هومائ العنب الذی طبخ حتی ذهب نصفه فی الطبخ ...وان طبخ حتی یبقی ربعه سمی میبختج . ] مقابل

پیشنهاد کاربران

بپرس