می فشان

لغت نامه دهخدا

می فشان. [ م َ / م ِ ف َ ]( نف مرکب ) فشاننده می. || خون فشان. که خون افشاند. خونریز. ( در صفت تیغ و خنجر ) :
تیغ حصرم رنگ شاه از خون خصم
روز میدان می فشان باد از ظفر.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

فشاننده می خون فشان که خون افشاند

پیشنهاد کاربران

بپرس