واژه می
دکتر کزازی در مورد واژه ی "مَی " می نویسد : ( ( مَی: در پهلوی مَیْ. در ریشهٔ اوستایی آن به معنی نوش و انگُبین نیز هست. ) )
( ( مستان صبح چهره، مُطّرا به مَی کنند
چون پیر ْ تیلسان ِ مطرا برافکند ) )
... [مشاهده متن کامل]
برگردان بیت: آنان که از زیبایی و گیرایی بامداد سرمستند، یا آنان که از نوشیدن بادهٔ بامدادین سرخوشند چهره را به باده شکفته و شاداب می گردانند، در آن هنگام که سپهر کهن، بالاپوش نغز و زیبای شب را به سویی می افکند؛ یا بالاپوش نغز و زیبای روز را بر دوش می اندازد.
( رخسار صبح ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۷۲، ص۲۷۷. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی "مَی " می نویسد : ( ( مَی: در پهلوی مَیْ. در ریشهٔ اوستایی آن به معنی نوش و انگُبین نیز هست. ) )
( ( مستان صبح چهره، مُطّرا به مَی کنند
چون پیر ْ تیلسان ِ مطرا برافکند ) )
... [مشاهده متن کامل]
برگردان بیت: آنان که از زیبایی و گیرایی بامداد سرمستند، یا آنان که از نوشیدن بادهٔ بامدادین سرخوشند چهره را به باده شکفته و شاداب می گردانند، در آن هنگام که سپهر کهن، بالاپوش نغز و زیبای شب را به سویی می افکند؛ یا بالاپوش نغز و زیبای روز را بر دوش می اندازد.
( رخسار صبح ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۷۲، ص۲۷۷. )
واژه شد
معادل ابجد 304
تعداد حروف 2
تلفظ šad[d]
نقش دستوری فعل اسنادی
ترکیب ( اسم مصدر ) [پهلوی: شدّ] [قدیمی]
مختصات ( شَ دّ ) [ ع . ]
آواشناسی Sod
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
... [مشاهده متن کامل]
واژه شد از ریشه ی واژه ی فارسی شدن است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه شدن
معادل ابجد 354
تعداد حروف 3
تلفظ šodan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: šutan]
مختصات ( شَ دَ ) [ ع . ] ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 304
تعداد حروف 2
تلفظ šad[d]
نقش دستوری فعل اسنادی
ترکیب ( اسم مصدر ) [پهلوی: شدّ] [قدیمی]
مختصات ( شَ دّ ) [ ع . ]
آواشناسی Sod
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
... [مشاهده متن کامل]
واژه شد از ریشه ی واژه ی فارسی شدن است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه شدن
معادل ابجد 354
تعداد حروف 3
تلفظ šodan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: šutan]
مختصات ( شَ دَ ) [ ع . ] ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
حادث یعنی حادث شده از اول نبوده به بعد حادث شده اما قدیم برعکس است نمی توان زمانی را فرض کرد که نبوده و بعدا حادث شده بلکه از اول بوده و حادث شدن در آن اتفاق نیفتاده است. می شد یعنی حادث می شد.
انجام - اتفاق