مگو

/magu/

معنی انگلیسی:
unutterable

لغت نامه دهخدا

مگو. [ م َ ] ( ص ) نگفتنی. ( ناظم الاطباء ).
- سِرِّ ( راز ) مگو ؛ رازی که باید در پنهان داشتن آن منتهای کوشش را بجای آورد. سری که افشای آن خطرناک است. گاه نیز به طعن و تمسخر به حرف بی اهمیت یا رازی که برملا شده است اطلاق می شود: این سرّ مگو را کسی که نمی داند خواجه حافظ شیرازی است. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( فعل ) دوم شخص مفرد نهی از گفتن نگو . ۲ - ( صفت ) نا گفتنی : [ مثل آنکه راز مگویی را فاش میسازد با اشاره دست گفت ... ] ( شام . ۹ - ۳۲۸ )

فرهنگ معین

(مَ ) (ص . ) ناگفتنی ، سِرُ.

پیشنهاد کاربران

بپرس