مگس پرانیدن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
مگس پرانیدن ؛ راندن مگس از اطراف خود.
- || کنایه از کسادی بازار باشد. ( برهان ) . کساد بازار و بی رونقی آن. مگس پرانی. ( از آنندراج ) . کساد بودن بازار. ( ناظم الاطباء ) . رونق نداشتن و کساد بودن سر. خلوت بودن سر شخص : فلان پزشک چهار سال است مطب دارد، هنوز مگس می پراند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ) . عاطل بودن. بیکار و معطل بودن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
... [مشاهده متن کامل]
مصریان چون نپرانند مگس با دل تنگ
زهرنوشان تو گر کام به شکر ندهند.
ظهوری ( از آنندراج ) .
- || کنایه از کسادی بازار باشد. ( برهان ) . کساد بازار و بی رونقی آن. مگس پرانی. ( از آنندراج ) . کساد بودن بازار. ( ناظم الاطباء ) . رونق نداشتن و کساد بودن سر. خلوت بودن سر شخص : فلان پزشک چهار سال است مطب دارد، هنوز مگس می پراند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ) . عاطل بودن. بیکار و معطل بودن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
... [مشاهده متن کامل]
مصریان چون نپرانند مگس با دل تنگ
زهرنوشان تو گر کام به شکر ندهند.
ظهوری ( از آنندراج ) .