مکی کردن

مترادف ها

break (فعل)
نقض کردن، شکستن، از هم باز کردن، فتق داشتن، مکی کردن

pause (فعل)
مکی کردن

halt (فعل)
ایستادگی کردن، ایستادن، خمیدن، مکی کردن، لنگیدن، ایست کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس