مکوس
لغت نامه دهخدا
مکوس. [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مَکس. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از دزی ج 2 ص 606 ). المکوس و المراصد، و هما تقابلان الکمارک و العوائد فی هذه الایام و کانوا یأخذون ضریبة من کل تجارة واردة فی البحر او البر مهما یکن نوعها من الانسجة أو المحصولات أو المصنوعات او الرقیق و غیره.( تاریخ التمدن الاسلامی جرجی زیدان چ مصر جزء دوم ص 93 ). نوعی عوارض که در حکومتهای اسلامی در سرحدات ممالک مفتوحه از ورود و خروج کالاها می گرفتند. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به مکس شود.
فرهنگ فارسی
ابزاری که بدان آژین می کنند سنگ آسیا را . یا ابزاری آهنی که با آن سنگ آسیا را وقتی که درشت گردد هموار کنند .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید