مکوری

لغت نامه دهخدا

مکوری. [ م َ وَرْ را / م ُ وَرْ را / م ِ وَرْ را ] ( ع ص ) مرد ناکس فاحش بدزبان بسیارگوی یا کوتاه بالای پهن اندام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ناکس و کوتاه قد پهناور. ( شرح قاموس ص 376 ). || ( اِ ) پاره ای بزرگ از سرگین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سرگین بزرگ. ( شرح قاموس ص 376 ).

مکوری. [ م َ وَ ری ی / م ِ وَ ری ی ] ( ع ص ) مرد ناکس فرومایه و فاحش و بدزبان پرگوی. ( ناظم الاطباء ). لئیم. ( از اقرب الموارد ). || کوتاه بالای پهن اندام. || آنکه نوک بینی وی بزرگ باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مرد ناکس فرو مایه و فاحش و بد زبان و پر گوی . لئیم .

پیشنهاد کاربران

بپرس