مکلف
/mokallaf/
مترادف مکلف: عهده دار، متعهد، مسئول، واداشته، مجبور، موظف، بالغ
برابر پارسی: ناچار، وادار
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مکلف ساختن کسی را بر کاری . رجوع به ترکیب مکلف کردن کسی را بر کاری شود.
- مکلف شدن ؛ پذرفتار انجام کاری شدن. ( ناظم الاطباء ).
- مکلف کردن کسی را بر کاری ؛ بر او نهادن آن کار. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). انجام دادن کاری را بر عهده کسی گذاشتن.
|| ( اصطلاح شرع ) عاقل و بالغ را مکلف گویند. ( آنندراج ). نزد فقها، عاقل بالغ. ( از اقرب الموارد ). کودکی که به سن بلوغ و تکلیف رسیده باشد. ( ناظم الاطباء ). بالغ. به حد مردان یا زنان رسیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : اما قصاص اندرتن واجب نشود الا به چهار رکن ، یکی قاتل و شرط آن است که مکلف باشد و مختار. ( کشف الاسرار ج 3 ص 130 ). نظر به عموم حکم ، جمله مکلفان را صوم رمضان فرض است. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 339 ).
- مکلف شدن ؛ به سن بلوغ و تکلیف رسیدن. ( ناظم الاطباء ).
|| کلف دار. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بزحمت و مشقت اندازنده . ۲ - تعیین کننده تکلیف جمع : مکلفین .
فرهنگ معین
(مُ کَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - به زحمت و مشقت اندازنده . ۲ - تعیین کنندة تکلیف . ج . مکلفین .
فرهنگ عمید
۲. (فقه ) کسی که شرعاً باید امری را به جا بیاورد.
۳. [قدیمی] به مشقت و رنج افتاده.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] شخص دارای شرایط برای عهده داری تکلیف شرعی را مکلف گویند.
مکلَّف، به شخص بالغ و عاقلی گفته می شود که مورد خطاب شارع قرار گرفته و احکام شرعی متوجه او می گردد؛ به بیان دیگر، مکلف، یعنی شخص بالغ و عاقلی که مورد امر یا نهی شارع مقدس قرار گرفته است.
مکلَّف، به شخص بالغ و عاقلی گفته می شود که مورد خطاب شارع قرار گرفته و احکام شرعی متوجه او می گردد؛ به بیان دیگر، مکلف، یعنی شخص بالغ و عاقلی که مورد امر یا نهی شارع مقدس قرار گرفته است.
wikifeqh: مکلَّف
پیشنهاد کاربران
کسی که تکلیفی بر گردنش است
عادل
واداشته
خویشتن کار