مکشوف تن

فرهنگ فارسی

( صفت ) برهنه بدن عریان : [ و هول واقعه چنان سر و دست و پای را بیخبر گردانیده بود که مکشوف تن در آن سرما می رفتیم . ] ( نفثه المصدور )

پیشنهاد کاربران

بپرس