لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
{suction} [علوم پایۀ پزشکی، علوم سلامت] بیرون کشیدن گاز یا مایع با ایجاد فشار منفی و معمولاً به وسیلۀ ابزار مکانیکی
واژه نامه بختیاریکا
( مَکَش ) عصبی؛ قُد؛ یک دنده
دانشنامه آزاد فارسی
مَکِش (suction)
عمل یا فرآیند مَکیدن؛ و نیز ایجاد خلأ در فضای محدود و به درون کشیدن شاره (سَیال) یا چسباندن یک جسم، مثلاً لاستیک بادکش، به برخی چیزها براثر فشار جوّ.
عمل یا فرآیند مَکیدن؛ و نیز ایجاد خلأ در فضای محدود و به درون کشیدن شاره (سَیال) یا چسباندن یک جسم، مثلاً لاستیک بادکش، به برخی چیزها براثر فشار جوّ.
wikijoo: مکش
مترادف ها
جذب، مک زنی، مکش، عمل مکیدن، جذب به وسیله مکیدن
پیشنهاد کاربران
مَکَش نوعی کته لری است که با برنج زردچوبه پیاز پخته می شود و گاهی آلو سیاه ( اَلی سییَ خرم آبادی ) نیز در آن می ریزند.
مکش یعنی : نکش
چون تو ی گذشته بجای ن ، م ، می گفتند مثلاً بجای اینکه بگن نسپار میگفتند مسپار 👉🏻
چون تو ی گذشته بجای ن ، م ، می گفتند مثلاً بجای اینکه بگن نسپار میگفتند مسپار 👉🏻
در بختیاری به چم تعارف بکار می رود.
مانند{مُکِش} که با آهنگ دستور یا فرمایش می شود ( تعارف بکن ) .
مانند{مُکِش} که با آهنگ دستور یا فرمایش می شود ( تعارف بکن ) .
مکش ، تخلیه ( Blow ) [اصطلاح دریانوردی]:کشیدن آب از داخل مخازن با استفاده از هوای فشرده و یا دمیدن هوا و بخار به داخل اگزوزها برای تمییز کردن آنها .