مکسوب

لغت نامه دهخدا

مکسوب. [ م َ ] ( ع ص ) ورزیده و گردآورده شده. ( آنندراج ). اندوخته شده و حاصل شده و کسب شده. ( ناظم الاطباء ). مقابل موهوب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : به یکی از دو طریق تواند بود یکی مکسوب و دیگری موهوب. اما مکسوب عادت است. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 282 ).

فرهنگ فارسی

ورزیده و گرد آورده شده . اندوخته شده و حاصل شده و کسب شده .

پیشنهاد کاربران

بپرس