بخل ، ضحاک و من فریدونم
مکرمت ملک و من سلیمانم.
روحی ولوالجی.
گر به خوشخویی از تو مثلی خواهندمثل از خوی خوش و مکرمت او زن.
فرخی.
پیش او هم مکرمت هم محمدت حاصل شده ست هادم بخل او بود کو جود را عامر شود.
منوچهری.
همچون شکر به هذیه حجت کنون بشنو ز روی مکرمت بیتی دو سه.
ناصرخسرو.
در جهانش به مکرمت دست است بر سپهرش ز مرتبت قدم است.
مسعودسعد.
مکرمت را یکی درخت شناس که بر او برگ و بر، ز شکر وثناست.
مسعودسعد.
ای در ضمیر مکرمت از یاد تو نشاطوی بر طراز مرتبت از نام تو علم.
عثمان مختاری ( دیوان چ همایی ص 326 ).
ای مرتبت از حشمت تو داشته اجلال وی مکرمت از دولت تو یافته تمکین.
عثمان مختاری ( ایضاً ص 442 ).
گر صورت مکرمت ندیدی آنک بر او شو و ببینش.
عثمان مختاری ( ایضاً ص 533 ).
گر دهر بی رضای تو روزی به کس دهدزان مکرمت خورند ندم ابر و آفتاب.
امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 71 ).
روح را از مدد و مکرمت تست بقاهمچنان کز مدد روح بقای صور است.
امیرمعزی ( ایضاً ص 105 ).
به هر مقام همی بارد و همی تابدکه ابر مکرمت و آفتاب احسان است.
امیرمعزی ( ایضاً ص 108 ).
خاصه اندر حق این خادم که هست از مکرمت دیگران را یک ولینعمت مرا خود اولیا.
سنائی.
آن را از مؤنت فتوت و مکرمت شناسی. ( کلیله و دمنه ).دو کف کافی او والدین مکرمتند
از این و آن کرم و جود بی قیاس ولد.
سوزنی.
بر آسمان مکرمت از روشنان علم چون مشتری به نور خرد سعد اکبرم.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 328 ).
ای جهان را بوده بنیاد از طریق مکرمت چون تو مستأصل شدی یکبارگی مدروس شد.
انوری ( ایضاً ص 606 ).
خواجه بنده خود را نه به تکلیف سؤال به مراد دل خود مکرمتی فرماید.بیشتر بخوانید ...