مکرر گردیدن

پیشنهاد کاربران

مکرر گشتن ( گردیدن ) ؛ مکرر شدن :
همه عمر چونین توان گفت مدحت
که هرگزمعانی نگردد مکرر.
به شعر لفظ مکرر نگرددم لیکن
ردیف بود و از آن شد مکرر آتش و آب.
مسعودسعد.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 169 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

همه عمر ار کنم حصر معانیش
نگردد هیچ معنی زو مکرر.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 192 ) .
تا چند کرت این شکل مکرر گشت آتش غضب در دل باغبان افتاد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 91 ) . هیچ کلمه ای الاماشأاﷲ از سوابق کلمات مکرر نگشته. ( مرزبان نامه ، ایضاً ص 296 ) . و رجوع به ترکیب مکرر شدن شود.