مکرر شدن

پیشنهاد کاربران

مکرر شدن ؛ تکرر. ( المصادر زوزنی ) . تکرار شدن. اعاده شدن. دوباره یا چندباره رخ دادن :
به شعر لفظ مکرر نگرددم لیکن
ردیف بود و از آن شد مکرر آتش و آب.
مسعودسعد.
معنی مدحت ندارد هیچ پایانی پدید
...
[مشاهده متن کامل]

این ز عجز ماست گر لفظی مکرر می شود.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 109 ) . این تقریر بارها مکرر شده. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 275 ) . نوبتی چند این حال مکرر شد. ( مرزبان نامه ، ایضاً ص 197 ) .
تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
همه شب ذکر تو می رفت و مکرر می شد.
سعدی.
تا چند نوبت مثل این مکرر شد و والی در خشم رفت. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 347 ) .