مکدرگشتن ( گردیدن ) ؛ تیره شدن. آلوده شدن :
ندیده خاک او هرگز تخلخل
نگشته آب او هرگز مکدر.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 190 ) .
هوای جهان متغیر شد و چشمه صاف روزگار مکدر گشت. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 18 ) .
ندیده خاک او هرگز تخلخل
نگشته آب او هرگز مکدر.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 190 ) .
هوای جهان متغیر شد و چشمه صاف روزگار مکدر گشت. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 18 ) .