مکتنف

لغت نامه دهخدا

مکتنف. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص ) پناه جوینده و یک سوشونده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || کسی و یا چیزی که احاطه می کند و محصور می سازد. ( ناظم الاطباء ) :
حرص و کین هست از طباع مختلف
مر مرا بر چار ضد شد مکتنف.
( منسوب به مولوی ، مثنوی چ رمضانی ص 121 ).
و رجوع به اکتناف شود. || مددگار. ( ناظم الاطباء ).

مکتنف. [ م ُ ت َ ن َ ] ( ع اِ ) پناهگاه :
چونکه کردی دم او را آن طرف
گر رود واپس رود تا مکتنف.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 369 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - احاطه کننده فرا گیرنده . ۲ - پناه جوینده .
پناهگاه

فرهنگ معین

(مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - احاطه کننده ، فراگیرنده . ۲ - پناه جوینده .

فرهنگ عمید

احاطه کننده، فراگیرنده.

پیشنهاد کاربران

بپرس