راست گویم علم ورزم طاعت یزدان کنم
این سه چیز است ای برادر کار عقل مکتسب.
ناصرخسرو ( دیوان ص 37 ).
نشاید پادشاهان را که... به وسایل موروث بی هنر مکتسب اصطناع فرمایند. ( کلیله و دمنه ). این دو نوع است یکی غریزی... و دوم مکتسب. ( کلیله و دمنه ). ملک موروث و مکتسب به وارث اهل و مستحق رسانید. ( سندبادنامه ص 8 ). ملک موروث را سیاستی است که ملک مکتسب را نیست. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 25 ). در تتابع احداث زمانه رقعه موروث و مکتسب خویش برافشاند. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 125 ). || ( اِ ) جای حاصل کردن چیزی به سعی خود. ( غیاث ) ( آنندراج ).مکتسب. [ م ُ ت َ س ِ ] ( ع ص ) به سعی خود حاصل کننده چیزی را. ( غیاث ) ( آنندراج ). ورزنده و آن که به سعی و کوشش خود چیزی را حاصل می کند. ( ناظم الاطباء ).