مکتتم. [ م ُ ت َ ت َ ] ( ع ص ) پوشیده. ( غیاث ) ( آنندراج ). پوشیده شده. پنهان داشته شده. پنهان :
ملک خراسان به تیغ بازستانی ز غز
پس چه کنی در نیام گنج ظفر مکتتم.
خاقانی.
فعل بر ارکان و فکرت مکتتم لیک در تأثیر و وصلت دو بهم.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 407 ).
هست بازیهای آن شیر علم مخبری از بادهای مکتتم.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 264 ).