مترادف مکانیزه: خودکار، ماشینی
معنی انگلیسی:
mechanized
لغت نامه دهخدا
مکانیزه. [ م ِ زِ ]( فرانسوی ، ص ) کاری با ماشین انجام یافته چنانکه زراعت مکانیزه. ( از لاروس ).
- مکانیزه کردن ؛ با ابزار و وسائل ماشینی کاری را انجام دادن.
|| شبیه ماشین شده : ماشین انسانها را مکانیزه می کند. ( از لاروس ).
فرهنگ فارسی
ماشینی کرده، ماشینی شده
( صفت ) با وسایل ماشینی اداره شده .
فرهنگ معین
(مِ زِ ) [ فر. ] ۱ - (اِ. ) ماشینی کردن ، استفاده از ماشین آلات صنعتی . ۲ - (ص . ) ویژگی کاری که به وسیلة ماشین انجام شود، ماشینی . (فره ).
فرهنگ عمید
دارای دستگاه های ماشینی، ماشینی شده.