مکال
لغت نامه دهخدا
مکال. [ م ُ ] ( ع اِ ) پیه و گویند ما بها مکال ؛ ای شحم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
مِـکـال کردن
در گویش محلی راوری
با چیزی مثل آبنبات یا کَشک که راحت جویده نمیشوند ، در دهان وَر رفتن ، میگن مِکـال کردن ، یا مکالو کردن
یا اینکه چیزی را کم کم و آرام خوردن
( مثال ، مکالی بکُنیم تا غذا آماده بشه )
در گویش محلی راوری
با چیزی مثل آبنبات یا کَشک که راحت جویده نمیشوند ، در دهان وَر رفتن ، میگن مِکـال کردن ، یا مکالو کردن
یا اینکه چیزی را کم کم و آرام خوردن
( مثال ، مکالی بکُنیم تا غذا آماده بشه )
درگویش زبان بختیاری واژه مَکال= یعنی زمینی که بذری درآن کشت نشده است. ریشه واژه از کالیدن، یا کاشتن است که حرف ( م ) آن را نفی میکند. مانند، مَکُن ( نکن ) ، مَرو، ( نرو ) ، مَخواه ( نخواه )